حادثه در محور انار به رفسنجان مرگ پدر و دختر را رقم زد + عکس

  • شناسه خبر: 70789
حادثه در محور انار به رفسنجان مرگ پدر و دختر را رقم زد + عکس

واژگونی یک دستگاه سواری ال۹۰ در کیلومتر ۲۵ رفسنجان به انار دو مصدوم و دو کشته برجای گذاشت.

خانه » آخرین اخبار » حادثه در محور انار به رفسنجان مرگ پدر و دختر را رقم زد + عکس

به گزارش “خانه خشتی” به نقل از روابط عمومی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی رفسنجان، واژگونی یک دستگاه سواری ال۹۰ در کیلومتر ۲۵ رفسنجان به انار دو مصدوم و دو کشته برجای گذاشت.

این حادثه در ساعت ۱۸:۱۴ روز گذشته بوقوع پیوست و درطی آن پدر و دختر به علت شدت جراحات در صحنه حادثه جان باختند.

بنا بر این گزارش دو مصدوم حادثه پس از انجام اقدامات پزشکی اولیه بوسیله آمبولانس های احمد آباد و هرمز آباد اورژانس۱۱۵ به بیمارستان علی ابن ابیطالب منتقل شدند.

عکس از: فرهاد رضایی

حادثه در محور انار به رفسنجان مرگ پدر و دختر را رقم زد حادثه در محور انار به رفسنجان مرگ پدر و دختر را رقم زد

برچسب ها:
تلگرام
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خانه خشتی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

  • عفت

    محدثه جان سلام داغت همیشه تازه اس چیزی که زیاده بهونه یاد توئه محبوب دلها امروز بعد دریافت خبر فوت مرحومه فرزانه پزشکی که اول نمیشناختمش و بعد گفتگوی دوستان و مقداری جستجو توفیق اندکی شناخت باندازه ای که سر تعظیم در برابر معرفت و منزلتش فرود بیارم نصیبم شد ناگهان باز دلم یاد تو افتاد و گریست بگمانم علت این تداعی شباهت بسیار شما دو عزیز بود هم در بودن وهم در رفتنتون گویل هردو از قبیله معرفت و محبتین. باورم اینه که همنشین خوبانی مث خودتی شاید فرزانه هم دوست و همنشین جدیدت بوده باشه محدثه خعلی دلتنگتم رفیق گاهی به یادی به پیامی خوشحالم کن. قرار بود خوبیات رو کتاب کنیم و هر برگش رو از دل یک دوست بکشیم بیرون ولی امان از غفلت نیستی که مرتب وظایمون رو تذکر بدی شایدم یه علتش این باشه که همیشه در فکر و دلمون هستی و برای از تو نوشتن ضرورتی نمی بینیم زیادی غافلیم فک کردیم قراره همیشه باشیم بقول سید شهیدان اهل قلم زمان ما را با خود برده است حلال کن و دعا کن لااقل اندکی ماندنی بشیم و خودت خوب میدونی این راهی نداره جز سوار شدن بر کشتی نجات عالم حسییییین سخته و قابل تصور نیس برام که الان جزو مسافرانش نباشی با اون همه عشق و ارادتت به شهدا که از بهترین دست گیرندگان عالمن سفارش مارم به همسفرات بکن بنفع هردو طرف میشه هاااا

    نرگس ....

    کجای دنیایی رفیق تنهایی..... رفیق روزگار خوبم ....الان کجایی ببینی خرابم پیدا نمیشی تو ....من روی دیوارا هی چشم میزارم

    نرگس

    داغت آنگونه بر دل نشسته است که خیال میکنم ریشه دوانده.... و مگر ریشه ای که از اشک یادت آب بگیرد خشک میشود........

    نرگس

    سلام بانو.....شنیدم دلت تنگ شده برای حوریه..... شنیدم حرم آمده بودی..... شنیدم دم حرم ایستاده بودی و درد دل میکردی.... بانو یادت که نرفته ام.....اجازه هست باز التماس دعا بگویم؟....

    نرگس

    مگر میشود محرم باشد و عزای ارباب و بیت و موکب های قدم به قدم و یاد تو نباشد بانو.......مگر میشود هرروز از لحظه آماده شدن و رفتن و رد شدن از خیابان جمهوری یادت نکنم عزیز...... سر خیابان منتهی میشود به بیت وقتی قدمهای تند دختران چادری را میبینم اولین تصویر تویی که در ذهنم تداعی میشوی ...... باز رفتارهای خودم یادم می آید و موعظه های تو..... کافی بود بگویم محدثه کاش امشب مداح فلانی باشد و سخنران فلانی..... اخم میکردی که بس کن روضه را دریاب.... مهم نفسهای حضرت ماه است که خدارا شکر هست و ماهم هستیم .... روضه خوان میخواند و تو به پهنای صورت اشک میریختی..... با همان چشمان اشکی نگاهم میکردی که به من مربوط نیست شعر مداح را حفظ میکنی و برگشتیم برایم مینویسی ... راستی بانو چه اعتمادی داشتی به حافظه من....آی بانو نیستی..... نیستی که بشنوی همه شعرهای محرم را برایت حفظ کرده ام..... نبودی اما به چشمانم التماس کردم به جای عزیزم اشک بریزند و باران ببارند.... نبودی ببینی همه مسیر برگشت تا خانه را پیاده آمدم و شعر هر شب را برایت زمزمه کردم......

    بی کس

    محدثه خدا رحمتت کنه .عید غدیر هم اومد ولی مرگ من نه

    بی کس

    عید قربان رسید ولی من هر روز دارم قربانی میشم .افسردگی شدید گرفتم روزهای آخر زندگیم دارن سپری میشن هیچ پناهی ندارم تنها پناهم تنهام گذاشت رفته دنبال کارهای دیگران تا وقتی زنده هستیم قدر همو نمیدونیم وقتی که رفتیم سینه قبرستون اون موقع دیگه فایده نداره

    بی کس

    خدایا منم ببر

    بی کس

    مطمئنم داری میبینی وضعم چطوره داری میبینی چطور داره منو میچزونه کاش بری بخوابش بهش بگی 😢

    بی کس

    روزی که این شعر رو گفتی باید میدونستم که پر میکشی و میری می رسد روزی که بی من لحظه را سر کنی/می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی میرسد روزی که بی من در کنار عکس من/شعر های گفته ام را مو به مواز برکنی می رسد روزی که فرياد وفا را سر کنی/ می رسد روزی که احساس مرا باور کنی/ می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود/ خاطرات رفته ام را مو به مو از برکنی/ می رسد روزی که تنها ماند از من يادگار/ نامه های کهنه ای را که به اشکت تر کنی/ می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من/ آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

    بی کس

    می رسد روزی که بی من لحظه را سر کنی/می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی میرسد روزی که بی من در کنار عکس من/شعر های گفته ام را مو به مواز برکنی می رسد روزی که فرياد وفا را سر کنی/ می رسد روزی که احساس مرا باور کنی/ می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود/ خاطرات رفته ام را مو به مو از برکنی/ می رسد روزی که تنها ماند از من يادگار/ نامه های کهنه ای را که به اشکت تر کنی/ می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من/ آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

    بی کس

    خدا رحمتت کنه . میدونم میدونی برا منم نموند منم تنها گذاشت

    نرگس

    صبح زود از بیمارستان برای برداشتن مدارک ترخیص یکی از دوستان به خانه آمدم مشغول برداشتن مدارک بودم که پیامک آمد انا لله و انا الیه راجعون...... محدثه به سوی محبوب شتافت.... من در همان حال که مشغول بودم از فرستنده پیامک هم عصبی شدم اگرچه مطهره را اهل شوخی نمیدیدم زنگ زدم با عصبانیت که این چه پیامکی است... اما صدای پشت گوشی انقدر غمدار و جدی بود که پاهایم سست شد و از بالا افتادم.... با هر زحمتی بود باید خودم را به بیمارم می رساندم در راه گریه میکردم گریه که نه آنچنان زار می زدم که توجه هر عابری جلب میشد.... توی تاکسی که نشستم سعی کردم خودم را کنترل کنم اما نمیشد....شدت گریه هایم انقدر بود که مسافران داخل تاکسی هم مطمئن بودند اتفاق بدی افتاده است........ من روز بعد از خاکسپاری از فوت محدثه باخبر شده بودم و این یعنی هرگز دیگر آن چهره معصوم و زیبا را نخواهم دید ..... و امروز چهار سال است که از رفتن محدثه می گذرد..... به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد..... که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

    بی کس

    روحت شاد . شب روزی که تصادف کنه خوابشو دیدم برای یکی از عزیزان تعریف کردم نمیدونستم که محدثه چه شکلیه خوابم رو که تعریف کردم چند ساعت بعد تماس گرفت با بغض رو گریه که محدثه تصادف کرده و فوت شده . خدا رحمتش کنه

    نرگس .

    یادت هست هر وقت حال خوبی داشتی و جایی بودی که حالت بهتر از همیشه بود التماس دعاهایم باخواهش بیشتری بود انگار خودت هم عادت کردی بودی حتی اگر خبر نداشتم کجایی زنگ میزدی که نرگس مشهدم التماس دعا نداری و من شروع میکردم .....محدثه تورو خدا خونوادم یادت نره میخندیدی و میگفتی من گرفتارم با خانواده تو ....محدثه عزیزم الان که میدانم کجایی و میدانم چه حال خوبی داری الان در این بهترین روزها و شبهای خدا یادم باش رفیق یادم کن دعایم کن .....محدثه خانواده ام یادت نرود ....

    نرگس

    یادت هست هر وقت حال خوبی داشتی و جایی بودی که حالت بهتر از همیشه بود التماس دعاهایم باخواهش بیشتری بود انگار خودت هم عادت کردی بودی حتی اگر خبر نداشتم کجایی زنگ میزدی که نرگس مشهدم التماس دعا نداری و من شروع میکردم محدثه تورو خدا خونوادم یادت نره میخندی و میگفتی من گرفتارم با خانواده تو ....محدثه عزیزم الان که میدانم کجایی و میدانم چه حال خوبی داری الان در این بهترین روزها و شبهای خدا یادم باش رفیق یادم کن دعایم کن .....محدثه خانواده ام یادت نرود ....

    نرگس

    آماده رفتن بودی .... قلبت عاشق شده بود ....کجا ؟ اینجا بدون تو و مهربانیهایت جای ماندن نبود ... همه چیز خبر از رفتن میداد ....نگاه عجیبت ....آرام حرف زدنت .... گریه هایت ....و من چقدر دیر فهمیدم ..... حالا تو رفته ای .....من همه روضه های روضه خوان ها را با تو گوش میدادم ...در محضر ماه ....من بعد از تو به جای تو میگریم با هر روضه ای ....برای مزار هر شهیدی دو فاتحه میخوانم ....بعد از تو کسی مثل تو حالم را نپرسید ....کتابی را که برایت گرفتم هرگز نخواندم و اینجا کنج خانه خاک میخورد ..... من هیچ ....فکری به حال دلتنگی دوستانت کن ....

    نرگس

    دوست آسمانی من .... آسمانی ترین رفیق ....... عیدت مبارک .......امروز اگر خدا بخواهد قرار است از انفاس قدسی سید علی روحی فدا نفسی تازه کنم .... یادت هست وقتی مینشستیم در صفوف نماز گزاران و آماده شنیدن خطبه های زیبای رهبر میشدیم ....چه لذتی میبردیم و هر چند دقیقه به من نگاه میکردی و لبخند میزدی که کیف میکنی مثل من یا نه ؟ بعد که تمام میشد تحلیل میکردیم که فقط سید علی میتواند علی وار خطبه بخاند .... محدثه امروز به یاد تو در هوایی که سید نفس میکشد تنفس میکنم .... یقین دارم آسمانیان هم دعایشان این است .... اللهم احفظ قائدنا.....

    نرگس

    مگر قرار است بیایی که منتظرم .....انتظار دمار انسان را در میآورد و تازه آن انتظاری که میدانی پایانی دارد هرچند دور هرچند دیر .... ولی نمیدانم شاید تو منتظری که من اینگونه انتظار دیدنت را میکشم ....اصلا گیرم تو منتظر من که میدانم جایی که تو هستی جای من نیست ...... دعایم کن ... راستی دیشب مثل همیشه به تو حسادت کردم .....وقتی خطیبی از خصایل و فضایل آقایمان میگفت دعا کردم که خدایا مارا بر دین علی علیه السلام ثابت قدم بدار و بمیران و یاد تو کردم که بر دین علی بودی و عروج کردی شیعه و مجنون علی علیه السلام

    نرگس

    یقین دارم دلتنگی های این روزهای مرا فهمیده ای .... به خدا که فقط خدا میداند چقدر دلتنگ توام آنقدر که اجازه داد دیشب ببینمت .... همیشه همانی هستی که بودی خندان و دلشاد ....لعنت به این خجالت کشیدن های بی دلیل من ..... چرا وقتی سرمست دیدنت میشدم بغلت نمیکردم ...چرا ذوق و شوقم را ابراز نمیکزدم .... چرا هرروز زنگ نمیزدمو نمیگفتم دوستت دارم .... لعنت به آخرین دیدار ...لعنت به لحظه های تلخ وداع ....

    نرگس

    همین که یک نفر از دور لباسش رنگ تو باشه ..... همین که یک نفر اسمش شبیه اسم تو باشه ......بازم یاد تو می افتم ....... تمام شهر همدستن منو یاد تو بندازن .......

    نرگس

    ۲۲ بهمن که میشد صبح زود زنگ میزدی گوشی را که بر می داشتم همین که صدای خوابالوده ام را میشنیدی داد میزدی وااای هنوز خوابی ؟زود آماده شو من دارم میرسم .از ترس اینکه ناراحت نشوی صبحانه نخورده بیرون میزدم از دور که می آمدی عاشق ذوق و شوقت میشدم ..... همه انقلاب تا آزادی را با بگو بخند طی می کردیم.................... . این سومین بهمنی است که انقلاب خنده های زیبایت را نمیبند و من هم .

    نرگس

    آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش سربه دوشم هق هق بی اختیاری داشتی وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من شاید از دیوانه خو د انتظاری داشتی صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود کاش باز در خوابم گذاری داشتی

    نرگس

    به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد .... که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد .....

    نرگس

    امروز چند دقیقه ای در مسجد دانشگاه خیره مانده بودم به دانشجویی که عجیب شبیه تو بود .... کاش میشناختمش آنقدر که راحت در آغوشش بگیرم و کاش مرا میشناخت و میفهمید دلتنگ توام .... تا کمی آرام میشدم .... دلتنگی برای تو درد بدی دارد ... تلخی بدی دارد .....

    ع

    سلام اقاي مدير سايت خواهشا ادرس إيميل نركس كه براي محدثه خانم پيام ميذارن برام ميفرستيد

    نرگس

    سلام شماره تماس من 09196429728نرگسم

    نرگس

    رفیق همیشه همراه لحظه های زیبای بندگی سلام امروز عید بندگی است و بد جور دلم هوای قدم زدن در کوچه های شهر را باتو کرده است ..... شوق را در چشمانت میدیدم وقتی قرار بود به امامت سید علی نماز عشق بخوانیم . امروز به یاد روزها و لحظه های شیرین با تو بودن به یاد فطرهایی که بودی نماز میخوانم ....... کاش بودی .......

    عm

    نرگس خانم خواهشا يك إيميل از خودتون بمن بديد خواهشا M678s1309@yahoo.com

    مهناز

    سلام محدثه ی مقدسه ام.امروز اولین سالروز خاکسپاریته.مطمئنم اونجا خیلی بیشتر از پیش ما بهت خوش میگذره چون پاک زندگی کردی تمام کارات رو با حساب کتاب خدا تنظیم کرده بودی.خیلی سخته حرف زدن درباره ی دریا برای کسی که دریا رو درک نکرده.دوستت داشته ام و دارم یک سال که سهله صد سال بگذره هم لحظه ای از یادت غافل نمیشم .متاسفن که تا بودی بیشتر کنارت نبودم ممتاسفم که تو رفتی و من موندم دوستت دارم عشق آبجی و تا وقتی زنده ام برات خیرات میدم قرآن میخونم و صلوات میفرستم شایدتا بودی اونجوری که باید قدرتو ندونستم .نمیدونم چی باید بگم......

    نسرین قربان زاده

    سلام............. محدثه عزیزم سلام................... یکسال گذشت... که نه، یکسال پیرمان کرد غصه ی رفتنت.............. هر روز هر شب بیادت لحظه گذراندم ، گاه به گلایه از رفتن و سر نزنت و بیشتر بیاد مهربانیهایت............ سخنان و تصاویر حضرت سید علی را هروقت که میبینم بی شک یاد تو میافتم و چه سری است میان او وتو.... یادماجرای افطاری رفتنت به بیت میافتم....................... دیروز با شرمساری بالاخره به مادرت زنگ زدم....................... محدثه دلتنگ توام............دلتنگی چیز بدی است................ بیاد آخرین دیدار و خداحافظی اخر.... من و تو سید در حرم بانو «فلا تسلب منی ما انا فیه» این فراز را یادت هست از زیارت بانو؟؟؟؟؟؟ مرا یاد تو میاندازد................... من مانده ام تنهای تنها............................................................ محدثه جانم اولین سالروز عروجت بر آسمانیان مبارک است و بر ما فرشیان غم فزاست............. هدیه هایم میرسد؟ اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم راستی سلام به پدر برسان

    ز.م

    محدثه جان نمی شود روزی بیاید و ما تو را یاد نکنیم، هر بار که یادت میکنیم بغض گلویمان را میگیرد،دلم برایت تنگ شده ، دلم برای حرم رفتنمان تنگ شده، دلم برای دورهمیهای سید و شهین و سمیه و مهری و فریبا تنگ شده، دلم برای صدایت تنگ شده، غم نبودنت داغونمان کرد. عیدت مبارک صلوات بر محمد مصطفی (ص)و آهل بیت بزرگوارشان(ع)

    سید

    محدثه جان نزدیک سالگرد اولین عروجت هستیم ولی دلمان آرام نگرفته از نبودنت... جای خالی ات را هیچ چیز جز خودت پر نمیکتید.. دلمان برایت تنگ شده سرباز جبهه ی جنگ نرم....

    سید

    محدثه جان هدیه تولدت به دستت رسید ؟؟؟! یاسین و صلوات برات هدیه گرفتن بچه ها..... امیدوارم این هدیه به دردت بخوره که حتما خورده.....

    سید

    ممنونم نسرین جان. امروز ۳ فروردین ۹۵ است و سه روز دیگر تولدته محدثه عزیز. بچه ها قرار شده برات تولد بگیرن..... شمع تولدتو کی فوت کنه........... کجایی عزیزم؟ .............................................................................

    نسرین قربان زاده

    محدثه عزیزم سلام! ۲۷روز از فراق تو میگذرد که نه، داغی ۲۷ساله با دلم بدجور نامهربانی میکند! روزها میگذرند و ما را میبرند و تو ان شاءالله عند ملیک مقتدر آسوده ما را نظاره میکنی... عزیز دلم، آبجی جان! چه کنم با این داغ تو که خاموشی نمیشناسد؟ سخت است کنار آمدن با این داغ... مهربان من! رفتنت، این موقع رفتنت ثابت کرد یقینا خدا عاشقانه دوستت داشته... محدثه جان ببخش اگر خوب نمینویسم ،دیگر حال قلمم خوب نیست، حال دلم خوب نیست، فقط به فکر آمدن پیش توام... آرام ندارم بعد تو، عزیز دلم دلم برای حرف زدن با تو تنگ شده دلم برای زیارت حرم با تو تنگ شده برای زیارت جامعه آقای شهیدی، شبهای جمعه ی حرم بانو برای جمکران رفتن با تو برای از حضرت سید علی گفتن با تو برای پوستر مدینه که بالای تختت بود برای انگشتر عقیق همیشه همراهت برای زنگ خور گوشیت ... انا العبد الذی.... برای شب تا صبح بیدار ماندنمان برای پایان نامه ات که شوق هدیه اون به حضرت آقا منو هم سر ذوق می آورد... برای... دلم برای تو تنگ شده... دیوانه ام کردی رفیق، هنوز باورم نشده و هیچ وقت نخواهد شد.. به خانواده محترم و فامیل داغدارت خصوصا به مادر عزیز و خواهر نازنینت و به همه ی دوستانت که قطعا مثل من بی تاب و بیقرار داغ تواند این فاجعه رو تسلیت میگم واز حضرت حق عاجزانه صبر مسئلت میکنم. و به سید... محدثه دعایمان کن

    یک اشنای نزدیک

    اقای محمد حسین کاظمی شما زمان وقوع اتفاق انجا حضور داشتین ک میگین سرعت غیر مجاز راننده عزیزان دلیل تصادف استاندارد نبودن لاستیک هایی بودن ک قبل سفر عوض شده بودن و در اثر ترکیدن همان لاستیک ها ک تازه عوض شدن ماشین چپ شده. اقای فواد تو ک پشت سر ماشین بودیو میگی خودت خانمشونو از ماشین بیرون اوردی ندیدی ۴ سرنشین ماشین داشته و راننده پدرشون بوده ک فوت کردن و دخترشون ک پشت سر پدرشون بوده هر دو فوت کردن و دوسرنشین دیگه زخمی شدن.

    فامیل

    سلام هیچ واژه ایی نمیتواند عمق فاجعه را بیان کند.... با تمام وجود دعا کنید خدا به خانواده اش صبر عطا کند ... اون دونفر زمینی نبودند ... اسمانی بودند ... و باید میرفتند ... بهشتی بودند.....بهشتی...

    سید

    با سلام و عرض تسلیت خدمت جناب فامیل که حتما از نزدیکان محدثه عزیز هستند. سلام و عرض تسلیت و ناراحتی عمیق و قلبی ما را خدمت مادر بزرگوار و مومنه ی ایشان برسانید. بفرمایید تمام دوستان محدثه جان را در غم خود شریک بدانند و مارا از دعای خیر خود بی نصیب نگردانند. وظیفه بود خدمت برسیم ولی مشکلات مانع شدند که وظیفه مان را به درستی انجام دهیم. ما همیشه به یاد ایشان و پدرش و محدثه عزیز که با رفتنش داغی عمیق بر دلمان زد، هستیم. چند کلمه با مادر محدثه عزیز: محدثه عزیز از شما برایمان گفته بود. از صبوری شما، از مومن بودن شما و ... کاش فاصله ها نبودند و ما در آغوش شما تمام دلتنگی هامان را گریه میکردیم تمام روزهای دوری از محدثه را.... شما حتما بیش از همه بوی او را میدهید.... روضه گرفتیم ، مجلس گرفتیم برایش .....خالی نشدیم. گلومان پر از بغض نترکیده است..... ولی یک چیز ما را آرام میکند، آرام آرام میگویند دعای مادر در حق اولاد مستجاب است. محدثه حتما جایش خوب است مارا چون اولاد خود دعا کنید که دعای مادر دلسوخته حتما مستجاب است دعا کنید دل هامان مثل شما محکم و آرام شود.

    ع-خلوص

    .....و رفت تا لب هیچ پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ در ها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم. انسانی بیمانند به معنای واقعی ازبین ما رفت.و فرشته ای معصوم در حقیقت کلمه به جایگاه واقعی اش پر کشید . خداوند به بازماندگان این دو عزیز صبر عنایت فرماید.

    ساتیار

    تسلیت واژه کوچکیست دربرابراین مصیبت عظیم...خدابه بازماندگانشان صبرعنایت فرماید.انشاالله...

    سعیده

    چندی باهم عاشقانه و آرام ،صمیمی وساده زندگی کردیم زیریک سقف به بهانه ی تحصیل علم،باهم تاقله های سبز معرفت پرکشیدیم و درشب های مهتابی عشق اوج پروازمان را به نظاره نشستیم آسمان راسرشار ازمهربانی و مهرکردیم و شکوفه ایمان در باغ زندگیمان روئیدن گرفت اینک ما چونان عابران دلگیردر رهگذرکوچه های پرپیچ و خم زندگی تسلیم قانون طبیعتیم سوگند به قداست دوستیمان که لحظه های زندگیم را بایادروزهای با تو بودن سرشار ازعطر وجودت خواهم کرد میدانم آسمان بایاد پروازهامان آبی آبی خواهد ماند ای کاش،کاش ها حقیقت میشدند ای کاش جدایی هانبودیا که اول آشنایی ها نبود. محدثه عزیز همیشه میگفتی سعی کن به یادم باشی من همیشه به یادتم.روحت شاد

    حسنی

    سلام و عرض تسلیت به خانواده محترم ان شاالله مهمان حصرت زهرا س باشن. هدیه به مجاهد عزیزم.عمار.... دوستم.خواهرم.گلم.رفیقم.یارم.... سه گل صلوات

    s.m.b.ool

    برای شادی روح این دو عزیز سفر کرده، الـــــــفـــــاتـحـه اخـلاص مـع الــــــــــــــــصـــــــــلـــوات روحشان شاد

    سماوات

    محدثه عزیزم هنوز رفتنت در باورم نمیگنجد... کلمات در بیان غم نبودنت ناتوانند... خداوند به خانواده محترم نوذری صبر عنایت کند

    س.ز.حسینی

    شب هجر دوست را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود... محدثه عزیزم! غم دوریت دارد مرا آب میکند‌... میدانم که جایت خوب است... دست مرا بگیر و پیش خود بیار... طاقت ماندن ندارم... دلم برایت تنگ شده بسیار... حلالم کن...

    يوسف

    دلم به کما رفته،برای زنده ماندنش دعا کنید. محدثه جان !به امید دیدارت زنده هستم.

    يوسف

    دلم به کما رفته،برای زنده ماند نش دعا کنید.محدثه جام باور نبودنت سخت ترین باور این دنیاست. می دونم که همنشین اولیاء الله هستی...به همین امید زنده هستم.

    یه دوست

    امیدوارم با اولیاالله محشور بشن، کاش بتونیم راهتو ادامه بدیم عمارجان

    سید

    خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته....... روحشان شاد و عرض تسلیت به خانواده بزرگوارشان

    ح.میثاق

    خدا رحمتت کنه محدثه جان. تسلیت میگم به خانواده محترم نوذری و همه ی دوستان و همسنگریهای محدثه. محدثه جان امیدوارم سر سفره حضرت زهرا سلام الله علیها میهمان باشی... خواهرجان حلالمون کن...

    کریمی

    سلام محدثه عزیزم باور رفتنت سخت است، انگار همین دیروز بود که عید غدیر عهد خواهری خواندیم. دوست داشتنی من نازنین من رفیق دوست چه بی خبر رفتی... یاد اردوهای جنوب دانشگاه شاهد و یادشهدا ،شلمچه،فکه، دوکوهه بخیر سفر آسمونیت به سلامت آقایان مسیول چرا باید در مملکت ما این قدر آمار تصادفات بالا باشد. گاهی هم فکر کنید شاید عزیزی از شما در تندر بعدی یا ۲۰۶ بعدی یا..باشد. خودروساز محترم، راهداران زحمتکش،پلییس فداکار بیشتر به فکر گل هایی باشید که در این تصادفات پر پر میشوند و هر یک سرمایه ای هستند که ایران اسلامی از دست میدهد. شادی روح همه رفتگان فاتحه .

    س.ش

    سلام هنوز شوکه هستم و نمیتونم رفتنت باور کنم اخه تو فقط ی دوست نبودی از خواهر هم برام نزدیکتر بودی همش سنگ صبورم همیشه تو مشکلات من ب توکل و توسل و صبر دعوت میکردی هروقت باهات صحبت میکردم یاد شهدا میافتادم....محدثه جان خیلی رفتند اینم اینطور ی دفعه ای قلبم اتیش زد..میدونم جات خوبه ولی من چ کنم با غمت.... خدا ب داد دل مادرت برسه ک هم همسرشو از دست داده هم دخترشو....

    س.ش

    سلام هنوز شوکه هستم و نمیتونم رفتنت باور کنم اخه تو فقط ی دوست نبودی از خواهر هم برام نزدیکتر بودی همش سنگ صبورم همیشه تو مشکلات من ب توکل و توسل و صبر دعوت میکردی هروقت باهات صحبت میکردم یاد شهدا میافتادم....محدثه جان خیلی رفتند اینم اینطور ی دفعه ای قلبم اتیش زد..میدونم جات خوبه ولی من چ کنم با غمت....

    گلابتون

    «انا لله و انا الیه راجعون» محدثه جان! دوست عزیزم حال همه ما خوب است اما تو باور مکن! دلمان برای دیدارت تنگ است ... یادت را به شمعدانیها پیوند زدیم که هرگز زرد نخواهند شد؛ یادت تا ابد بر طاقچه خیالمان است، چه پر مهر و بی ریا بودی ... با الهام از تو زندگی خواهیم کرد تا آن روز که به تو ملحق گردیم انشاالله. «از طرف همه دوستان دلسوخته ات»

    معدنی

    درغم ازدست دادن دوست عزیزمون که یک مومن و خداجو و ولایتمداری واقعی بود به سوگ نشستیم.غم فراقت بردلمان سنگینی میکند دلمان برای یک لحظه دیدنت پرمیکشد اما تودیگر درآرامگاه ابدیت آرام گرفتی و ماراگذاشتی با قلبهایی سوخته از این مصیبت عظیم.به مادردلسوخته ش تسلیت میگم.براشون دعاکنیدخدابهشون صبربده

    زهرا

    سلام.این مصیبت رو به خانواده محترم نوذری تسلیت میگم.محدثه عزیز مجاهدی سخت کوش در راه امام زمان و انقلاب بود. ای کاش ما بتونیم ادامه دهنده راهش باشیم

    ع.حسینی

    گفتنش راحته که پدرو دختر کشته شدن اما نه برای دوستان اون دختر بی همتا که میشناختنش نمیدونید مخلوط چن ثانیه حادثه و خواب مسئولین مجری پیشگیری ازین حوادث از ماشین سازی گرفته تا جاده سازی و فرهنگ سازی و ...... با دل فامیلش که بماند با دل دوستانش چه کرده؟! اشک بچه ها خشک نشده آدمایی از شهرهای مختلف که همگی دلبسته اون یگانه دختر بودن یگانه ای بود در ایمان و محبت و معرفت خدا انشاله به اون پدر و دختر نازنین رحمت و مغفرت به داغدارانشون صبر و به مسئولین مقصر تقوا عنایت کنه

    siyavash ariyaei

    سلام فدات شم عزیز دلم خوبی شما ? علی آقا درچه حاله ? تسلیت ما رو پذیرا باش قربونت برم

    پیام

    سلام.اقای فواد شما خیلی اشتباه کردی که به مصدوم دست زدی.اگه خدایی نکرده اتفاقی برای مصدوم بیفته شما مقصری. یادمون باشه تو این صحنه ها دست به مصدوم نزنیم مگر اینکه ۱۱۵باشیم یا که صحنه خیلی خطرناک باشه.. چون همین جابجایی های بی مورد امار جراحات رومیبره بالا. ممنون

    فوآد

    من پشت سر همین ماشین بودم که چپ کرد سه نفر بیشتر سرنشین نداشت یک مادر و دختر بودن که چون کمربند ایمنی داشتن زنده موندن دختره خانواده پشت فرمون بود مادرشو خودم از شیشه جلد کشیدم بیرون پدر خانواده سرش خوده بود به سقف ماشین و در جا فوت کرد از شیشه پشت ماشین پرت شده بود بیرون توی عکس هم مشخصه طرف پشت ماشبن خوابش برد ماشینش به سمت شونه سمت چپ جاده منحرف شد بعدش از خواب پرید و ترسید فرمون رو سریع داد سمت راست و کوبید رو ترمز که باعث شد ماشین از پشت بلند بشه بعدش چپ کرد و از جاده رفت بیرون

    حسین

    آقافوادچطورسرصحنه بودی وجنازه دخترخانم رو ده متربالاترندیدی،توکجاپشت سرشون بودی که ندیدی پدرخانواده اول زنده بوده وچون اونجالحظه اول کسی احیارو بلدنبوده بنده خدافوت شده.دروغ گوی خوبی باش

    محمد کاظم حسینی

    علت حادثه سرعت غیر مجاز راننده بوده

    بهمنيار

    خدا رحمتشان کنه

    سلام

    اگه امکان داره علت حوادث رو هم بزنید.
اخبار ویژه
اخبار رفسنجان