یادداشت؛
نبرد روی خط خبر/ روایت جنگ در عصر الگوریتمها
دفاع ۱۲ روزه ایران در برابر حمله اسرائیل تنها در آسمان و زمین اتفاق نیفتاد؛ این نبرد، صحنهای تازه از جنگ روایتها بود که در آن رسانهها و هوش مصنوعی نقش فرماندهی افکار عمومی را برعهده گرفتند.
به گزارش خانه خشتی؛ در رخداد موسوم به «دفاع مقدس ۱۲ روزه» که در پی حمله اسرائیل به خاک ایران شکل گرفت، نقش رسانه و هوش مصنوعی در روایت و بازنمایی این بحران، اهمیتی دوچندان یافت. آنچه پیشتر تنها میدان نبرد فیزیکی محسوب میشد، امروز به فضای اطلاعاتی، شبکههای اجتماعی و نبرد روایتها کشیده شده است. در این میان، رسانهها به عنوان حاملان پیام و تحلیل، و هوش مصنوعی به عنوان ابزار تولید، پردازش و هدایت دادهها، بخشی تعیینکننده از نتیجه نبرد ادراکی را شکل دادند. به بیانی دیگر، این جنگ نه فقط در آسمان و زمین، بلکه در ذهنها و باورها نیز جریان داشت.
در چنین شرایطی، رسانهها نخستین نقش را در ساخت چارچوب ذهنی مردم ایفا کردند. هر خبری که منتشر شد، هر تصویر و ویدئویی که بازنشر شد، هر جریان تحلیلی و آنالیزی که شکل گرفت، بخشی از فهم جامعه را درباره آنچه در حال وقوع بود صورتبندی کرد. رسانههای داخلی تلاش داشتند انسجام روانی و اجتماعی را حفظ کنند، از روحیه عمومی پشتیبانی نمایند، و در عین حال سطحی از آگاهی صحیح و اطمینانبخش درباره توان دفاعی کشور ارائه دهند. در مقابل، رسانههای خارجی، بهویژه رسانههای وابسته به جریانهای سیاسی غربی و منطقهای، تلاش کردند تصویری متفاوت از شرایط بسازند؛ گاه با برجستهسازی ضعفها، گاه با القای ناامنی و گاه با انتشار اخبار تاییدنشده و هیجانی. این تضاد روایات، جامعه را در معرض نوعی «جنگ شناختی» قرار میداد که در آن، هدف اصلی شکل دادن به برداشت، قضاوت و احساس مردم بود.
در این میان، هوش مصنوعی به عنوان ابزار جدید تولید و پردازش محتوا، نقش بسیار مهمی ایفا کرد. تولید محتوای سریع، تحلیل حجم عظیمی از دادهها، ردیابی جریانهای رسانهای، تشخیص الگوهای انتشار خبر و حتی ساخت تصاویر و ویدئوهای جعلی یا شبهواقعی (Deepfake) بخشی از این تاثیر بود. از یک طرف، هوش مصنوعی به رسانههای رسمی و تحلیلگران کمک کرد تا با سرعت بیشتری واقعیتها را غربال کنند و پاسخ مناسب به شایعات بدهند. برای نمونه، مدلهای تشخیص تصویر توانستند در مواردی اصالت یا جعلی بودن برخی ویدئوها را مشخص کنند. از سوی دیگر، طرفهایی نیز از همین فناوری برای ایجاد سردرگمی، جعل خبر و تقویت عملیات روانی استفاده کردند. همین امر نشان میدهد که هوش مصنوعی هم میتواند ابزار تقویت آگاهی باشد و هم ابزار تشدید خطای ادراکی؛ بستگی دارد که در دست چه کسی و با چه هدفی به کار گرفته شود.
شبکههای اجتماعی در جریان این بحران میدان اصلی رقابت روایتها بودند. کاربران عادی، تحلیلگران مستقل، کنشگران رسانهای و نهادهای رسمی همگی در این فضا حضور فعال داشتند. سرعت گردش اطلاعات چنان بالا بود که فاصله میان رخداد و روایت گاهی به چند ثانیه کاهش مییافت. همین سرعت، هم مزیت و هم تهدید به شمار میآمد. مزیت از این جهت که جامعه از جزییات وقایع بیدرنگ مطلع میشد و تهدید از این جهت که امکان انتشار اخبار نادرست و تأثیرگذاری احساسی شدید نیز افزایش مییافت. در چنین فضایی، سواد رسانهای مردم تبدیل به یک عامل مهم در تقویت یا کاهش اثرگذاری عملیات شناختی شد. جامعهای که قدرت تشخیص منبع معتبر، درک زمینهمند رخدادها و جلوگیری از واکنشهای شتابزده را داشته باشد، در برابر جنگ روایتها مقاومتر عمل میکند.
نکته مهم دیگر، نقش هوش مصنوعی در تحلیل افکار عمومی است. امروزه ابزارهای مبتنی بر یادگیری ماشین میتوانند واکنشهای احساسی، روندهای رفتاری و جهتگیری افکار کاربران شبکههای اجتماعی را تحلیل و مدلسازی کنند. همین قابلیت، برای تصمیمگیریهای سیاسی و رسانهای اهمیت راهبردی دارد. در جریان ۱۲ روز تنش، امکان رصد سریع بازخورد اجتماعی به پیامهای رسانهای و نحوه تنظیم لحن اطلاعرسانی از طریق این ابزارها فراهم بود. این امر سبب شد که جریانهای رسانهای داخلی بتوانند با انعطاف بیشتری به فضای روانی جامعه پاسخ دهند.
در مجموع، دفاع مقدس ۱۲ روزه نشان داد که عرصه جنگ در عصر جدید، ترکیبی از واقعیت میدان و واقعیت رسانهای است. پیروزی یا شکست نه تنها در نتیجه نظامی، بلکه در نتیجه ادراکی و روانی نیز تعریف میشود. رسانه و هوش مصنوعی، به مثابه ابزارهای اصلی این نبرد ادراکی، نقشی تعیینکننده در شکلدهی افکار، احساسات، اتحاد و انسجام جامعه دارند. بنابراین، تقویت سواد رسانهای، توسعه زیرساختهای بومی هوش مصنوعی، و ایجاد شبکههای اطلاعرسانی دقیق و قابل اعتماد، از جمله ضرورتهای راهبردی برای مواجهه با بحرانهای آینده خواهد بود.
یادداشت از: فاطمه محمدی
انتهای پیام/