کودکان کار؛ قربانیان خاموش چرخه نابرابری
در خیابانهای شهر، کودکانی کار میکنند که پیش از آموختن الفبای زندگی، طعم سختی و فقر را چشیدهاند. کودکانی که با دستان کوچکشان بار نابرابری را به دوش میکشند و در نگاه خستهشان پرسشی نهفته است: سهم ما از کودکی چه شد؟
به گزارش خانه خشتی؛ در میان ازدحام شهر، چهرههایی هستند که هر روز میبینیم و شاید دیگر نمیبینیم. کودکانی که به جای دفتر و مداد، بساط کار در دست دارند؛ قربانیانی خاموش از چرخهای پیچیده به نام نابرابری. آنان نه انتخاب کردهاند که کار کنند و نه تقصیری در سرنوشت خود دارند، اما بار مشکلات جامعه را بر دوش میکشند.
پدیدهی کودکان کار، تنها یک آسیب اجتماعی نیست؛ نشانهای است از ناهماهنگی میان توسعه و عدالت. ریشهی این پدیده را باید در فقر ساختاری، مهاجرت بیبرنامه، نابرابری فرصتها و ضعف حمایتهای اجتماعی جستوجو کرد. برنامههای مقطعی برای جمعآوری یا ساماندهی این کودکان، اگرچه در ظاهر نظم میآورد، اما در عمق، هیچ دردی را درمان نمیکند.
هر کودک کار، داستانی دارد که شنیده نشده است؛ داستان خانوادهای گرفتار فقر، یا مادری که میان نان و مدرسه، نان را برگزیده است. ریشهی آسیب در خیابان نیست، در خانه است؛ و درمان آن نیز باید از همانجا آغاز شود.
برای مقابله با این پدیده، باید به جای پاک کردن چهرهی شهر، زخمهای پنهان آن را درمان کرد. حمایت پایدار از خانوادههای کمدرآمد، فراهمکردن آموزش رایگان و مهارتمحور، و ایجاد فرصتهای واقعی شغلی برای والدین، سه گام اصلی در مسیر کاهش تعداد کودکان کار است.
در این میان، رسانهها نقش بیبدیل دارند. رسانهی آگاه، تنها روایتگر درد نیست؛ مطالبهگر عدالت است. خبرنگاران، بهویژه در رسانههای محلی، نزدیکترین صدا به مردماند و بهتر از هر نهاد دیگری میتوانند تصویر واقعی از این بحران انسانی ارائه دهند. رسالت ما، روایت درست و انسانی از واقعیت است؛ روایتی که نه ترحم برانگیزد، بلکه تفکر و اقدام اجتماعی را برانگیزد.
کودکان کار چهرهی نادیدهی جامعهاند؛ اگر دیده شوند، تغییر ممکن است. جامعهای که به آیندهی کودکانش بیتفاوت نباشد، مسیر درستی را به سوی توسعه طی میکند. امروز بیش از هر زمان دیگر باید بدانیم که مبارزه با آسیبهای اجتماعی از همین نقطه آغاز میشود؛ از کودکی که در چهارراه شهر، با نگاه خستهاش از ما فقط یک چیز میخواهد: دیده شدن.
یادداشت از: بهرخ امیری
انتهای پیام/