یادداشت؛
غزه؛ قتلگاه انسانیت

آنچه در غزه جریان دارد، یک تراژدی ساده یا جنگی تصادفی نیست؛ فاجعهای است طراحیشده، مداوم، و ساختاریافته که هدف آن نه صرفاً شکست حماس، بلکه نابودی کامل روح، فرهنگ، و موجودیت مردم فلسطین است.
به گزارش خانه خشتی؛ غزه، نوار باریکی در ساحل شرقی مدیترانه، این روزها دیگر تنها یک منطقه جغرافیایی نیست؛ به نماد درد، رنج، و مقاومت مردم بیدفاع تبدیل شده است. حملات پیاپی اسرائیل به این منطقه از سالها پیش ادامه دارد، اما آنچه در سال گذشته تا امروز رخ داده، در ابعاد گستردهتر و با شدت کمسابقهای همراه بوده است. از بمباران مناطق مسکونی گرفته تا قطع کامل منابع غذایی، آب، و دارو، همهچیز حکایت از یک فاجعه انسانی دارد که نباید نادیده گرفته شود.
اسرائیل حملاتش به غزه را تحت عنوان «دفاع از خود» توجیه میکند، اما شواهد موجود چیز دیگری میگویند. در بسیاری از بمبارانها، مدارس، بیمارستانها، مساجد و حتی پناهگاههای متعلق به سازمان ملل هدف قرار گرفتهاند. بخش عمدهای از قربانیان این حملات، غیرنظامیانی هستند که هیچ نقشی در درگیری مسلحانه ندارند: زنان، کودکان، سالمندان، و بیماران. کشتار این افراد به هیچ وجه در قالب «خسارت جانبی» قابل توجیه نیست، بلکه به وضوح بخشی از یک سیاست تنبیهی و سیستماتیک علیه یک ملت است.
یکی از اهداف آشکار حملات اخیر، بیخانمان کردن مردم غزه است. بیش از ۷۰ درصد ساکنان این منطقه مجبور به ترک خانههای خود شدهاند. در واقع، اسرائیل با بمباران زیرساختهای اصلی، خانهها، و راههای ارتباطی، شرایطی را به وجود آورده که زندگی در محل را غیرممکن کرده است. این نوع از تخریب هدفمند زیرساختها، چیزی فراتر از جنگ متعارف است و شباهت زیادی به «مهندسی آوارگی» دارد؛ تلاشی برای پاکسازی جمعیتی.
این آوارگی نه فقط جغرافیایی، بلکه روانی نیز هست. کودکانی که در پناهگاهها متولد میشوند و هرگز مفهوم «خانه» را نمیفهمند؛ زنانی که همسر و فرزندانشان را از دست دادهاند و حتی مکانی برای سوگواری ندارند؛ همه نشان میدهند که فاجعهای که در غزه جریان دارد، تنها یک تراژدی مادی نیست، بلکه روح یک ملت را هدف گرفته است.
قطع کامل سوخت، غذا و دارو توسط اسرائیل، عملاً غزه را به زندانی در فضای باز تبدیل کرده است. سازمانهای بینالمللی، از جمله سازمان ملل، هشدار دادهاند که میلیونها نفر در غزه در معرض قحطی قرار دارند. با وجود این هشدارها، موانع انتقال کمکهای بشردوستانه همچنان برقرار است. استفاده از گرسنگی به عنوان یک ابزار جنگی، مصداق بارز جنایت جنگی است و ناقض آشکار حقوق بینالملل بشردوستانه.
در بیمارستانها، پزشکان ناچارند عملهای جراحی را بدون بیحسی انجام دهند. نوزادان نارس بدون دستگاههای اکسیژن جان میسپارند. مادران برای شیر دادن به کودکان خود، غذای کافی ندارند. اینها فقط روایتهایی تلخ نیستند؛ واقعیتهایی هستند که هر روز در غزه رخ میدهند و جهان به آرامی از کنارشان میگذرد.
شاید یکی از تلخترین جنبههای بحران غزه، سکوت یا همراهی برخی قدرتهای جهانی با این فاجعه باشد. کشورهای غربی که مدعی دفاع از حقوق بشر هستند، یا در برابر کشتار مردم سکوت کردهاند یا به شکل مستقیم و غیرمستقیم از اسرائیل حمایت میکنند. حتی زمانی که شواهد جنایات جنگی به وضوح در رسانهها منتشر میشود، واکنشها محدود به «ابراز نگرانی» یا «دعوت به خویشتنداری» است. این سکوت، نه تنها به استمرار فاجعه کمک میکند، بلکه اسرائیل را در مسیر تکرار این جنایات جسورتر میسازد. عدم پاسخگویی بینالمللی، به معنای مشروعیت بخشیدن به ظلم است.
مردم غزه نه تروریست هستند و نه تهدیدی برای امنیت جهانی؛ آنها انسانهایی هستند که خواهان زندگی، آرامش و آیندهای برای فرزندانشاناند. اما در دنیای امروز، به نظر میرسد که انسانبودن در غزه جرم است. کودکی که با صدای انفجار از خواب میپرد، مادری که از ترس حمله هوایی فرزندش را در آغوش میگیرد، پیرمردی که ویرانههای خانهاش را با دستان لرزان کنار میزند—همه آنها شایسته همدلی و حمایتاند، نه فراموشی.
آنچه در غزه جریان دارد، یک تراژدی ساده یا جنگی تصادفی نیست؛ فاجعهای است طراحیشده، مداوم، و ساختاریافته که هدف آن نه صرفاً شکست حماس، بلکه نابودی کامل روح، فرهنگ، و موجودیت مردم فلسطین است. جهانی که در برابر این فاجعه سکوت میکند، سهمی از مسئولیت آن بر دوش دارد. تا زمانی که مردم غزه در محاصره گرسنگی، مرگ و بیخانمانی باشند، هیچ ادعایی از حقوق بشر و عدالت جهانی صادقانه نخواهد بود.
یادداشت از: سیدمرتضی سیدحسینی دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی
انتهای پیام/