پایگاه اطلاع رسانی خانه خشتی رفسنجان

رسالت اصلی «من مادر هستم» زیر سوال بردن احکام الهی است

با توجه به حاشیه سازی های فیلم سینمایی «من مادر هستم» در کشور و به تبع آن در رفسنجان، بر آن شدیم تا به منظور رفع دوگانگی های موجود در فیلم و حرف و حدیث هایی که در این مورد شنیده شده است، با یکی از کارشناسان رفتاری به گفتگو بنشینیم. آقای دکتر مصطفی هادوی نژاد کارشناس رفتار شناسی در گفتگو با خبرنگار “خانه خشتی” انتقاداتی را بر این فیلم وارد نمود که در ادامه به آن می پردازیم:

– بحث در مورد فیلم «من مادر هستم» را اینطور شروع می کنیم، نظر برخی این است که موضوعاتی که در فیلم نمایش داده شده واقعیت جامعه است، در جامعه دروغ داریم، گاهاً بی بند و باری داریم، خیانت زوجین داریم، آثار نمایشی و سازنده آثار به جامعه تعهد دارد و باید نشان دهد. نظر شما چیست؟
ما در اسلام قائل به ماکیاولیست نیستیم. ماکیاولیست یعنی هدف، وسیله را توجیه می کند؛ اسلام این موضوع را نفی می کند، یعنی با ابزاری آلوده برای نیل به یک هدف مقدس اقدام کنید.
این فیلم رسالت قدسی نداشته است. حتی اگر رسالت مقدسی هم داشته باشد، چون ابزار آلوده بوده، با خط مشی اسلام هم خوانی ندارد.
– چه نقدی به این اثر وارد می دانید؟
اگر جریان شناسی سینمای کشور را از بدو طفولیت تاکنون مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه می شویم که این فیلم در طبقه فیلم های روشنفکری قرار می گیرد که منشأ آن ها در زمان طاغوت از دفتر فرح پهلوی کلید خورد. برخی از کارگردانان شهیر سینمای ایران در آن دوره تربیت و صاحب فن شدند و میراث بر آن ها انقلاب اسلامی شد.
در دهه ۶۰ هم زمان با غفلت مسئولین فرهنگی، این کارگردانان الگوی نسل جدید فیلم سازان کشور شدند و این جریان روشنفکری یا شبه روشنفکری فرزندان دیگری از فیلم سازان را تولید کرد و اندیشه های سکولار و دین ستیز، شاه بیت اصلی این جریان روشنفکری سینمایی شد.
در خوشبینانه ترین نوع محصولاتی که آن ها تولید می کنند، دین به عنوان یک کالای لوکس یا یک دین التقاطی معرفی می شود؛ اما در واقع آن ها به طرز رندانه ای دین ستیزی و دین سوزی می کنند و متهم ردیف اول در همه فیلم نامه های آنان، اسلام و آموزه های اسلام است که نمونه های آن در این چند سال اخیر فراوان می بینیم که یکی از آن ها «من مادر هستم» می باشد.
رسالت اصلی این فیلم و سایر آثار از این دست که جریان سکولار بر آن ها حاکم است، زیر سؤال بردن احکام الهی و بعضاً به سخره گرفتن آن هاست.
در این فیلم، نادر پس از مواجهه با آوا و پدرام در نیروی انتظامی، خطاب به مأمور نیروی انتظامی می گوید:« در این دایره جرمی که شما تعریف کرده اید، همه ما می گنجیم». حال سؤال این جاست که مگر دایره جرم کشور ما به جر قانون مدنی است و مگر قانون مدنی چیزی غیر از فقه اسلامی است؟! بنابراین متهم ردیف اول، اسلام است.
نمونه دیگری که عده ای از آن غفلت کرده اند، پدیده ای به نام هویت بخشی به جرم سنگین زنا و زنا زادگان و به نوعی زیر سؤال بردن مواجهه دینی با پدیده شوم زنا است.
با توجه به عنوان فیلم، در این اثر سه مادر وجود داشت، ناهید، سیمین – که روزگاری فرزندی داشته و پنج ماهه به زنا به دنیا آمده و از دنیا رفته – و آوا. اما محوریت اصلی فیلم با سیمین پیش می رود. کسی که اساساً ماجرا را ایجاد کرد و در آخر کارش به جنون رسید به واسطه اینکه می خواست مادر شود و کار به جایی می رسد که می خواهد زنا زاده دیگری را مطالبه کند. سؤالی که اینجا مطرح می شود، این است که آیا پدیده مادری اینقدر سخیف است؟ آیا جای این وجود دارد که چنین افراد هرزه و بی قید و لاابالی و غرق آلوده در فرهنگ غربی را که از فرانسه برگشته اند، انسان معرفی کنیم، چه برسد به مادر؟! آیا نباید شرم کنیم لغت مادر بر این افراد گذاشته شود، در حالی که در این مملکت مادر شهدا فراوان داریم، مادر ایثارگر و مادر آزاده فراوان داریم؟! ما با تولید این فیلم، شرمسار خانواده شهدا هستیم.
مسأله دوم اینکه آیا می توان به زنا زادگان هویت بخشید؟ بله، می دانیم زنا زاده انسان است، اما این فیلم تلاش می کند آن ها را در ردیف انسان های با هویت معرفی کند. یعنی وقتی برایشان مادر قائل است، هویت هم به جای می گذارد که این خطاست. اینجا هم متهم ردیف اول اسلام است، البته اسلام با تولد زنا زاده مخالفتی ندارد، اما فرهنگ عامه حاکم بر اندیشه مردم این است که فرزند حرام زاده جایگاهی در نزد مردم ندارد. اعتراض سیمین هم این است که چرا نگذاشتید من مادر شوم و فرزندم متولد شود، که باز متهم ردیف اول اسلام است.
من اگر می خواستم نام فیلم را انتخاب کنم، آن را به صورت خبری نمی گذاشتم، به صورت سؤالی عنوان می کردم. من مادر هستم؟! من مادر ایرانی اسلامی هستم؟!
در این فیلم روابط محرم و نامحرم مورد تقبیح قرار می گیرد و تلاش می شود قبح روابط محرم و نامحرم بریزد.
موسیقی زیر زمینی به نوعی غیر مستقیم ترویج می شود که از این سنخ فراوان داریم.
موضوع دیگر، عدم رعایت خط قرمز ها و ترویج فواحش در فیلم – به عینه – است؛ لمس بدن نامحرم به راحتی انجام می شود و حدود شرعی زیر پا گذاشته می شود. این در حالی است که روزگاری امام (ره) با مشاهده تیتراژ پایانی فیلمی وقتی به نام گریمور می رسد، سؤال می پرسد که اگر گریمور مرد است، خانم ها را چه کسی گریم می کند؟!
پشت پای زن نامحرم و موهای سر او و هم چنین اصرار دوربین بر نشان دادن و زوم کردن بر روی چهره خانم ها، مسأله دیگری است که مورد نقد قرار می گیرد.
هم چنین پدیده هایی چون عادی جلوه دادن گناه، باده نوشی، بدمستی، ترویج خیانت همسران به یکدیگر، ازدواج های ضربدری، بی قیدی در خصوص زن شوهردار با نامحرم، سیگار کشیدن زنان و عادی جلوه دادن آن و موارد مشابه به راحتی مشاهده می شود.
بررسی آیین نامه حاکم بر کمیسیون مصوب خرداد ۱۳۲۹، ماده ۱۱ می گوید: صحنه هایی از فیلم که در آن روابط نامشروع زنان شوهردار و یا اغفال و فریب دختران نمایش داده شود، قابل نمایش نیست. همین آیین نامه مصوب مرداد ۱۳۴۵ نمایش قسمتی از فیلم که متضمن اهانت به دین مبین اسلام کیش اثنی عشری و مقدسان و مقدسات باشد، ممنوع اعلام می کند. مجدداً این سؤال پیش می آید که آیا در این فیلم قصاص در معرض اتهام قرار نگرفته است؟ هر بیننده ای در پایان فیلم که قرار است تحت تأثیر احساسات قرار گیرد، با سؤالاتی رو به رو می شود که روحانی به چه دلیل آیات توبه را می خواند؟ و به چه جرمی آوا قصاص می شود؟ این ظلم نیست؟
فیلم های این چنینی که تلاش کرده اند پدیده قصاص را زیر سؤال ببرند، کم نیستند. در واقع جامعه دچار نوعی تخدیر شده است و این را نمی بیند.
ماده ۱۲ از همین آیین نامه در سال ۱۳۴۵، تشویق اعمال رذیله و غیر انسانی از قبیل خیانت، جنایت، جاسوسی، زنا، هم جنس دوستی و تجاوز به حقوق غیر را ممنوع اعلام می کند که مصادیق آن را در فیلم می بینیم.
هم چنین ماده ۶ فیلم هایی که با آداب و رسوم و سنن ملی کشور مخالف باشند، ممنوع می کند. این سؤال ایجاد می شود که آیا حجاب و پوشش جزو سنن و آداب و رسوم کشور ما نیست؟! آیا این بی حیایی ها و پرده دری ها که در فیلم نمایش داده می شود، با فرهنگ ما هم خوانی دارد؟
باید تأکید کنم که فیلمسازان سکولار که من نام آن ها را شوالیه های ناتوی سینمایی داخل کشور می گذارم، پروژه چند ساله ای را آغاز و از سکوت قشر مذهبی و تسامحی که روزگاری به مردم تحمیل شده و تخدیری که در جامعه ایجاد شده، حرکت مخوفی را ایجاد کرده اند و رسالت آن ها هم فتح سنگر به سنگر ارزش های ماست و می خواهند ما را به عقب نشینی وادار سازند؛ همان طور که در موسیقی این اتفاق رخ داد و هم اکنون تشخیص سره از ناسره دشوار شده است. بنابراین مخدری به نام تسامح به جامعه تزریق شده و سکوت وزارت ارشاد و متدینین و بی دردی عده ای، در آن برهه از زمان موجب شد تا متأسفانه مردم به موش آزمایشگاهی تبدیل شوند.
امروز باید متوجه شویم که آماج این حملات قرار گرفته ایم. متدینین باید در صحنه وارد شوند و نگذارند چنین فیلم هایی تولید شود.
عده ای دغدغه فیلم را وجود این گونه مشکلات در خانواده ها عنوان می کنند. در نقد صحبت آن ها باید گفت مگر چند درصد مردم ما به چنین بلیه ای گرفتارند؟ اگر بناست تئوری صادر شود، این تئوری باید معطوف به نُرم جامعه شود، اکثریت جامعه، نه گروه اقلیت و موارد استثنا. چند درصد مردم ما اینقدر آلوده سبک غرب هستند و افسار گسیخته رفتار می کنند و دچار بلیات خانمان سوز هستند که بخواهیم فیلم آن ها را بسازیم؟ در دانش روانشناسی کامیابی فراخور یا پیشروی خود انجام داریم. سؤال این است که آیا تئوری پرداز علوم اجتماعی واقعیت های جامعه را رصد می کند و در قالب تئوری می ریزد و بیان تئوریک دارد یا دیدگاه خودش را به عنوان واقعیت ارائه می دهد و جامعه بسان آنچه دیده رفتار می کند؟ در اسلام مکرر بیان شده که حق اشاعه فحشا وجود ندارد ولو اینکه فحشا یک واقعیت است. اگر بخواهیم دائماً آن را نشان دهیم و در رسانه ها اعلام کنیم، قبح گناه می شکند و خدای ناکرده مردم به واسطه آن دچار این بلیه می شوند. آیا ما به دست خودمان موجب نشده ایم که تئوری مد نظر تئوری پردازان شوالیه های سیاه و ذهنیات آن ها خلق شود؟
چرا بودجه های فرهنگی کشور صرف ساخت چنین فیلم های سخیفی می شود که مخاطب آن یک گروه ولنگار و بی قید در جامعه هستند؟ انتظار ما از سینمای کشور بعد از گذشت ۳۰ سال از انقلاب فرهیخته اسلامی همین مردم این است که چگونه توانستند آرمان های انقلاب را به جوامع دیگر در قالب فیلم بدهید؟ از ایثارگری شهدا چقدر فیلم تولید شده که بتواند زوایای پنهان و ارزش های جوانان بسیجی را به خورد کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بدهد؟ آیا توانستیم الگویی در قالب سینمای فرهیخته مان به جوامع دیگر بدهیم؟ سهم سینمای ما در جنبش وال استریت و بیداری اسلامی و آگاه بخشی مردم در جریان بصیرت زایی چقدر بوده است؟ عمارهای سینمای ما کجا هستند؟
این ها همه سؤالاتی است که از متولیان فرهنگی کشور باید پرسید. این فلاکت ماست که بهترین و پر فروش ترین فیلمش کلاقرمزی می شود و خیر الموجود بودن فیلم های ارزشی اش اخراجی ها می شود با آن همه نقطه ضعف فکری و اندیشه ای و شکلی، و این دردی است برای یک کشور انقلابی که درمان آن در این بحث نمی گنجد.
– آیا می توان به بهانه بد نشان دادن منکر، تعدادی منکر را کنار یکدیگر گذاشت و به نمایش در آورد؟
خیر. این یک ماکیاولیست است. نمی توان صحنه عریان بودن یک زن و مرد را نشان داد به بهانه اینکه بگوییم زنا بد است. شرع اجازه این کار را نمی دهد مگر اینکه در لفافه و با قلم سحرانگیز از نفی پلیدی ها بگوییم و در عین حال زیبایی ها را نشان دهیم. همان طور که در سوره یوسف این موضوع نشان داده شده، اما نه در تصویر و کلام و سخن کذایی، بلکه به آن اشاره ای شده و نتیجه بسیار خوبی از آن گرفته شده است.
دغدغه چنین فیلم هایی ترویج این تفکرات و منکرات و تلاش برای دو پهلو ساختن فیلم است؛ بنابراین این گونه جلوه می دهند که قرار نبوده چنین چیزی ترویج داده شود.
– به نظر شما این فیلم ها که ساخت آن ها بعد از فتنه ۸۸ شدت بیشتری گرفت، چه هدفی را دنبال می کنند؟
این جریان منحصر به جریان بعد از فتنه ۸۸ نیست، قبل از آن هم نبوده است و یک جریان مستمر فکری به وجود آمده که تلاش می کند فرصتی فراهم کند تا حرفش را بزند. اگر خواب باشیم یا غفلت کنیم، آن ها از این فرصت ها استفاده می کنند. دغدغه آن ها رسیدن به اهدافشان است و سکوت و بی تفاوتی ما موجب عقب نشینی تدریجی متدینین و دادن فرصت به آن هاست.
این موضوع قطعاً بعد از فتنه ۸۸ نیست اما بعد از این فتنه با سکوت متولیان فرهنگی و بی تفاوتی و بعضاً مصلحت اندیشی نادرست برخی متولیان فرهنگی و اندیشه های نادرست آن ها بوده است.
– با توجه به اینکه هر فیلم برای اکران، از فیلترهای وزارت ارشاد می گذرد، چرا مجوز اکران از سوی این وزارت خانه صادر شده است؟
وزارت ارشاد ما معصوم نیست. خط قرمز ها را مراجع تقلید و عرف متدین جامعه تعیین می کند. باید موضوع را در بدنه کارشناسان سینمایی معاونت سینمایی وزارت ارشاد جستجو کرد. اگر متولیان اصلی خودشان از بطن سینماگران سکولار برخاسته باشند، وای به روزی که بگندد نمک؛ اما اگر این افراد درد آشنای مردم باشند و آرمان های انقلاب را درک کرده و نگاه فرا تحلیلی به جریان شناسی سینما دارند و اهدافشان در راستای اهداف انقلاب است، این حرف قابل تأمل است.
متأسفانه کسانی که در معاونت سینمایی وزارت ارشاد فعالیت می کنند و خطوط اصلی فکری را ترویج می کنند، دارای اندیشه های پالوده ای نیستند. با دنبال کردن خط فکری بعضی از آن ها متوجه نقصی می شویم که به بدنه سینمایی کشور هم وارد شده است.

خروج از نسخه موبایل