یادداشتی شفاهی از علی عبداللهی از نقش گردان های ۴۱۰، ۴۱۲ و ۴۱۸

رفتند با حمایت خالی دستشان؛

  • شناسه خبر: 107592
رفتند با حمایت خالی دستشان؛

بعد از خیبر به بدر می رسیم. نقش بچه های رفسنجان در بدر بسیار چشمگیر بود. دو تا از گردان های خط شکن که می بایست چندین کیلومتر با قایق های لگنی روی آب به طرف دشمن پارو بزنند از بچه های رفسنجان بودند…

خانه » فرهنگی مذهبی » رفتند با حمایت خالی دستشان؛

به گزارش خانه خشتی، از اینکه ایام دفاع مقدس و سالروز هشت سال عاشقی دوستان خانه خشتی کویر به فکر افتادند که یادی از بچه های جنگ شود و نقش گردان های ۴۱۰ –  ۴۱۲- ۴۱۸ و همچنین تیپ ۳۸ ذوالفقار در جنگ یادآوری شود جالی خرسندی دارد.
انقلاب که در سال ۵۷ به پیروزی رسید. خیلی نمی خواستند این انقلاب پا بگیرد. وقتی انقلاب پیروز شد در سال ۵۸ قائله هایی در جاهای مختلف کشور به وجود آوردند و منافقین هم که دیدند انقلاب ماهیت اسلامی دارد و مادی نیست شروع به مخالفت کردن کردند. امام هم آب پاکی را ریختند روی دست همه و گفتند جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. همه فهمیدند این انقلاب انقلابی اسلامی است. این قائله ها به لطف بچه ها و شیرمردانی که سرباز روح الله بودند یکی پس از دیگری خنثی  و در نطفه خفه شد. تا اینکه جنگ تحمیلی را راه انداختند. صدام فکر می کرد که ما ارتش نداریم و نمی دانست نیروهای مردمی چه قدرتی دارند. می گفت ما سه روزه می آییم و تهران را می گیریم با خیالی خام و با پشتیبانی کشورهای مختلف. توپ اول را شاه اردن شلیک کرد. کشورهای زیادی به صدام کمک کردند هم دلار و هم ادوات نظامی و هم نیروی انسانی. سرخوش و سرمست شروع به جلو آمدن کرد. ما که انقلاب کرده بودیم و آمادگی لازم را نداشتیم. بعضی از شهرهای ما را گرفتند. اما بچه های ما بسیج و به سمت جبهه ها گسیل شدند.
همان ابتدا که لشکر و تیپی وجود نداشت. به صورت گروهی به جبهه می رفتند. مثلا بچه های مشهد به سرپرستی شهید رستمی کار را به دست گرفتند. بچه های اصفهان به سرپرستی حاج حسن خرازی و رحیم صفوی. بچه های کرمان به سرپرستی مهاجری و گلزار  وارد جنگ با عراق شدند. البته نقش و حضور بچه های رفسنجان از همان ابتدای جنگ قابل توجه بود.
بر اساس اسناد همان ابتدا وقتی می خواستند بچه ها را تسویه کنند تا از اهواز بیایند ۱۲۰ نفر نامه مکتوب وجود دارد که بچه های رفسنجانی به سرپرستی محمد حاج حسینی حضور داشتند. و یک سند دیگر نشان می دهد که ۸۰ نفر از بچه های رفسنجان از اهواز برگشتند. این نشان می دهد که بچه های رفسنجانی قبل از اینکه تیپ ثارلله تشکیل شود حضور ازرشمندی در جنگ داشتند و گروه هایی که تشکیل می شد رفسنجانی ها هم در آن شرکت داشتند. تا اینکه در عملیات طریق القدس شیر مردی چون حسین حیدری که آهوی بسیج بود به شهادت رسید. حسین حیدری در قائله کردستان جزو فرماندهان بود در مهاباد که کرمانی ها بیشتر آنجا بودند چند مرکز داشتیم از جمله دخانیات صدا و سیما خانه جوان که حسین حیدری مسئول صدا و سیما بود و این شیر مرد را در طریق القدس از دست دادیم.
تا اینکه می رسیم به علمیات فتح المبین که تیپ ثارالله شکل می گیرد. حاج قاسم چند گردان توسط حسن باقری تحویل می گیرد و به عنوان فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله معرفی می شود. از اولین فرمانده هان گردانی که باید یادی از آنها بکنیم علی اکبر محمد حسینی است. شیرمردی که حماسه خلق کرد. شهید حمید ایرانمش که به حمید چریک معروف بود. اینها فرماندهان بزرگی بودند در فتح المبین و بیت المقدس شرکت داشتند.
اولین گردانی که از بچه های رفسنجان وارد منطقه شد به سرپرستی «مهدی هنری» بود. سردار رشیدی که در والفجر ۴ به شهادت رسید. مهدی هنری اعجوبه جنگ بود. ایشان را در عملیات والفجر ۴ دیدم. وقتی اسم مهدی برده می شود بیاد آن صلابت و قداست مهدی که کلاه اهنین در سرش بود می افتم. در بیت المقدس بچه های رفسنجان مثل شهید علی عابدینی در رده فرمانده گروهانی بودند.
عباس حسینی- رضا عباس زاده- مهدی هنری و سید حمید میرافضلی که سید شهیدان رفسنجان و شمع پر فروغ بچه های شهرمان بود. ایشان با بچه های سپاه حمیدیه و بچه های اهواز بودند که به عنوان نیروی شناسایی حضور چشمگیری داشت که بعدا نقش سید را می گویم.
عملیات رمضان هم به همین ترتیب تیپ ثارلله بود تا رسیدیم به والفجر مقدماتی. در این والفجر تیپ ثارلله تبدیل به لشکر ۴۱ ثارلله شد و سه تیپ جندالله، حزب الله، روح الله شکل گرفت. نیروی خیلی زیادی وارد جنگ شد. مخصوصا از رفسنجان. بچه های رفسنجانی که در فتح المبین، بیت المقدس و رمضان خودی نشان داده بودند مخصوصا بچه هایی که جرات و جسارت فرماندهی داشتند کم کم نمود پیدا کردند، شیرمردانی مثل مهدی هنری، رضا عباس زاده، حاج احمد امینی، علی عابدینی و محمد نعمتی. کم کم بچه های رفسنجانی در والفجر ۱ وارد عمل شدند که رضا عباس زاده به عنوان فرمانده گردان بود که اطراف شلمچه خط را نگه می داشت و فرماندهان دیگر هم داخل عملیات فعالیت داشتند. در والفجر ۳ از چهار گردانی که وارد عمل شدند فرماندهی دو گردان از آن بچه های رفسنجان بود. شهید عباس حسینی فرمانده گردان «علی ولی الله» و شهید رضا عباس زاده و علی عابدینی باهم فرماندهی گردان «یا مهدی» را بر عهده داشتند و سید حمید میرافضلی شناسایی را انجام می داد که برای عملیات در گردان های لشکر ثارلله و بچه های رفسنجان بدون قبول مسئولیت حضور داشت اما شب عملیات خود فرماندهان هم نظر سید برایشان یک نظر ارزشمندی بود. اگر سید مطلبی را می گفت با جان و دل می پذیرفتند. در والفجر ۳ با درایت سید و با هوشیاری سایر فرماندهان توانستند بچه ها ۲۴ ساعت در سکوت و اختفای کامل در کانال صبر کنند و بعد از ۲۴ ساعت خودشان را به سرپرستی سیدحمید میرافضلی و رضا عباس زاده به عقب بکشند.
در والفجر۴، فرماندهی سه گردان را بچه های رفسنجان بر عهده داشتند. گردان «یا مهدی» به فرماندهی عباس حسینی، گردان «حسین بن علی» به فرماندهی مهدی هنری و گردان «حضرت رسول» به فرماندهی رضا عباس زاده که سید حمید هم نقشی کلیدی داشت. در همین عملیات هنری و حسینی آسمانی شدند. در این عملیات به چشم خود دیدم آن شب برای گرفتن تپه پنجوین تدبیر سید چقدر کارساز بود. من بیسیم چی بودم سید با حاج قاسم صحبت می کرد که گفت این تپه را با توپ و خمپاره بکوبید و ما برگردیم. این تدبیر سبب شد که تپه را فتح کنیم آنجا هم نقش بچه های رفسنجان در سه گردان پر رنگ بود.
در عملیات خیبر باز فرماندهی ۳گردان با بچه های رفسنجان بود. گردان «ذوالفقار» به فرماندهی حاج احمد امینی و گردان «یامهدی» به فرماندهی محمد نعمتی و گردان «حضرت رسول» به فرماندهی رضا و علی عابدینی. محمد نعمتی و سید حمید میرافضلی در این عملیات به شهادت می رسند. قرار بود گردان های حاج احمد امینی و محمود پایدار به خط بزنند و خط را بشکنند و گردان حضرت رسول پدافند باشد. که اینکار انجام می شود شاید موفقیت ظاهری نداشت ولی گردان حضرت رسول و بچه های رفسنجان پشت خاکریز سنگر ساختند و با درایت سید رضا عباس زاده توانستیم این خط پدافندی را راه بایندازیم.
بعد از خیبر به بدر می رسیم. نقش بچه های رفسنجان در بدر بسیار چشمگیر بود. دو تا از گردان های خط شکن که می بایست چندین کیلومتر با قایق های لگنی روی آب به طرف دشمن پارو بزنند از بچه های رفسنجان بودند. گردان «حضرت رسول»(۴۱۰) به فرماندهی رضا عباس زاده و گردان ۴۲۵ به فرماندهی حاج احمد امینی از دو محور با قایق به سمت دشمن رفتند. در عملیات بدر با توجه به اینکه ۴ تا از فرماندهان رشید ما به شهادت رسیده بودند نوبت به معاونین فرماندهان رسید تا سکان فرماندهی را بر عهده بگیرند مثل محمد جعفریان. در واقع در بدر یکی سری فرمانده سازی شد. حاج علی محمدی به عنوان معاون رضا عباس زاده نمود پیدا کرد و بعد از بدر که کارآمدی حاج علی دیده شده بود گردان ۴۱۲ را تحویل او دادند. و همچنین گردان ۴۱۸ را تحویل حاج حسین محمودی دادند. در بدر رضا عباس زاده به شهادت می رسد گردان ۴۱۰ حضرت رسول را تحویل حاج احمد امینی می دهند و برای عملیات بعدی که والفجر ۸ بود سه گردان به فرماندهی بچه های رفسنجان و نیروهای رفسنجان حضور داشتند. گردان ۴۱۰ غواص که حماسه خلق کردند و بی راه نیست که رفسنجان شهر فاتحان اروند لقب گرفته است. چون بیشترین مسافت و عرض خلیج را به بچه های رفسنجان دادند که در شب بسیار خوب خط را در سه محور شکستند. گردان ۴۱۲ به فرماندهی حاج علی محمدی این عارف به الله این شهید مظلوم و مخلص. گردان ۴۱۸ ابوالفضل علمدار به فرماندهی حاج حسین محمودی. این سه گردان در والفجر ۸ خط شکن بودند. این نشان می دهد که تا چه اندازه لشگر روی بچه های رفسنجان حساب ویژه باز می کرد و خط را به آنها می داد تا بشکنند. در بدر ما این برنامه را دیدیم در خیبر دیدیم در  والفجر۳ و ۴ دیدیم که بچه های رفسنجان آنقدر شهامت و شجاعت داشتند که مورد اطمنیان لشکر و فرماندهی آن بودند. در والفجر هشت هم قرار بود که گردان ۴۱۰ غواص در سه محور خط را بشکند و جای پا بگیرد و گردان ۴۱۲ و ۴۱۸ رفسنجان با قایق به این سه محور بزنند و عملیات را در محورها و خطوط دیگر ادامه دهند. والفجر هشت و عبور از اروند و گرفتن فاو جزو خاطرات ماندنی تاریخ است. هر ارتشی که از کشورهای دیگر می آمدند باورشان نمی شد. حتی عراقی ها هم فکر نمی کردند که بچه های ایرانی بتوانند از اروند عبور کنند. چگونه بگویم خطی پر از انواع سیم های خاردار، تیرآهن های سپر که جلوی قایق ها رو بگیرد. بشکه های فولادی و مین و کانال ها و دیواره ای از نخل و سیمان و گونی و نور افکن های قوی و هر آنچه که شما فکرش را بکنید انجا مسقر بود و اصلا باورشان نمی شد که بچه های رفسنجانی از آن عبور کنند و خط را در ساعات اولیه بشکنند که با پیروزی همراه بود.
با عبور از والفجر هشت به کربلای یک می رسیم. که باز ۳ گردان از بچه های رفسنجان حضور داشت. همچنین بچه های رفسنجان در تیپ ۳۸ ذوالفقار نیز حضور محکمی داشتند و جز فرماندهان این تیپ اعم از فرماندهی دسته، گروهان، تانک و در حد جانشینی فرماندهی ۳۸ ذوالفقار بودند. کسانی مثل بمانی، محمودی، ابراهیمی و دوستان دیگر که واقعا در تیپ ۳۸ ذوالفقار حماسه ها خلق کردند.
وقتی در والفجر ۸ با پیروزی فاو را گرفتیم، عراق به سمت مهران یورش برد و آنجا را گرفت. و شعار مهران به جای فاو  و مهران به جای تهران را سر داد. به سرعت بچه ها را از سد دز به طرف ایلام حرکت دادند. بچه ها را آماده کردند و باز این جا گردان خط شکن، گردان ۴۱۲ بود. گردانی که فرمانده آن قبل از عملیات زخمی شده بود اما رزمندگان به فرماندهی حاج حسین محمودی به خط میزنند تا بتوانند با پیروزی به سمت اهداف مشخص شده بروند و مهران را آزاد کنند. که این اتفاق نیز می افتد. در همین عملیات دو گردان از بچه های رفسنجان به فرماندهی حاج حسین محمودی و حاج علی محمدی وارد عمل شدند.
می رسیم به کربلای ۴. در کربلای ۴ قرار بود بچه های ۴۱۰ خط را بشکنند و بچه های ۴۱۸ ادامه ماموریت بدهند. در کربلای ۴ حاج قاسم گردان ۴۱۲ را به عنوان گردان پشتیبان قرار داده بود که باید به عنوان موج دوم وارد عمل می شد. شب کربلای ۴ دشمن متوجه شد و بچه ها را به آتش کشید اما با همه آتشی که ریخت بچه های رفسنجان خط را گرفتند و توانستند آنجا مستقر شوند و ۲۴ ساعت حماسه خلق کردند که در نهایت دستور عقب نشینی صادر شد. خیلی دوستان شهید شده بودند. اما لشکر می دید که هنوز نیروی های کارایی وجود دارد بعد از دو هفته کربلای ۵ را آغاز کرد. ما در کربلای ۴ معاونین بزرگی چون محمد قنبری را از دست دادیم که شیر جنگ بود. شیرمرد و اسطوره که از بچه های لایجان بود.
در کربلای ۵ به گردان ۴۱۲ لباس غواصی دادند که در آب راکد شلمچه راه بروند که لباساشان خیس نشود. و بچه های ۴۱۲ و ۴۱۰ دوباره خط شکن شدند. اکثر عملیات ها گردانهای رفسنجانی جلودار و خط شکن بودند. رفسنجان در تاریخ جنگ ماندگار شد. بچه های ما آنقدر قدرت داشتند که بتوانند خط شکن و جلودار لشکر باشند. در همان شب فرماندهان دو گردان ۴۱۰ و ۴۱۲ یعنی حاج علی محمدی و علی عابدینی هر دو در آب شهید شدند و به ملکوت پیوستند.
البته نباید از نقش دیگر شهرهای کشور و استان نیز غافل شویم. یادی بکنیم از رزمندگان زرند به فرماندهی محمدرضا قربان زاده و رشیدی، شهربابک به فرماندهی حسین فتاحی. سیرجان به فرماندهی احمد شول. کهنوج به فرماندهی حسین تاجیک. جیرفت به فرماندهی علی مینا و مهدی طیاری و شهید زنده بهرام سعیدی. تک تک رزمندگانی که در جنگ حضور داشتند همه موثر بودند.

منبع: هفته نامه خانه خشتی کویر رفسنجان

برچسب ها:
حمایت
تلگرام
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خانه خشتی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

  • محمد

    یه عکسی هم از کسانی که نام بردید چه شهدا چه آنها که مانده اند بگذارید و مصاحبه های با کسانیکه نام برده شد و زنده هستند مخصوصا کسانیکه برای اولین بار از رفسنجان خودجوش به جبهه رفتند و خیلی اسمی ازشان نیست مثل محمد حاج حسینی که من برای اولین بار نامشان به گوشم خورد بگذارید. ممنونم.

    جلیل شعبانی

    آیا میدانید در شهر شهید پرور رفسنجان تنها یک کوچه بن بست در خیابان جانبازان روبروی مسجد الزهرا به نام این اولین فرمانده گردان رفسنجانی در جنگ است ؟ راستی چرا ؟

    مجید ناظری

    سلام و درود خدا بر امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر جانباز و فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنه ای سلام و درود خدا بر همه شهیدان رفسنجان و کشور عزیزم ایران که با نثار خون سرخ خود در آن زمان امنیت سربلندی و افتخار را برای کشور به ارمغان آورداند ما مدیون همه شهدا هستیم اگه آنها در آن زمان حساس سینه سپر نکرده بودند الان وضعیت ما چه بود شهدا شرمنده ایم

    محسن

    عالی بود بیشتر از این مطالب بگذارید من به عنوان یک نسل سومی میگویم خیلی از هم سن و سالهای من ,و حتی بسیجی های امروز نمیدانند در دفاع مقدس چه گذشته و نقش همشهریانم در این جنگ چه بوده؟؟ رزمندگانی که مانده اند این رسالت را بر دوش دارند و باید زینبی و سجادی وار مسایل را بگویند و بیشتر باید کار شود مثلا یک ستاد جنگ یا تشکلی راه بیاندازند و در این زمینه کار کنند،مشابه کاری که ستاد معارف جنگ شهید صیاد شیرازی در ارتش انجام می دهد(من در ارتش سرباز بودم و دیدم). ممنونم که به گوششان برسانید.
اخبار ویژه
اخبار رفسنجان