پایگاه اطلاع رسانی خانه خشتی رفسنجان

هاشمی “بازی با مشت بسته” می کند/حلقه انحراف به دریوزگی افتاده است

هاشمی "بازی با مشت بسته" می کند/حلقه انحراف به دریوزگی افتاده است
آقای هاشمی علی‌رغم آن که وانمود می‌کند برای درخواست‌های مکرر گروه‌ها- مأموریت یافته- ارزش و احترام قائل است، آنها را فسقلی‌تر از آن می‌داند که با طناب پوسیده چند وبلاگ‌نویس و یا آدم‌های تازه به دوران رسیده وارد چاه شود.
خانه خشتی: حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز چهارشنبه کیهان با عنوان “طبل‌های توخالی ! ” اینگونه نوشت: شاید این پیش‌بینی درست از آب در نیاید و شاید هم برای این که درست از آب در نیاید، شخصیت‌های مورد اشاره در آن، تغییر وضعیت بدهند. ولی در هر دو صورت، مبانی و دلایلی که این پیش‌بینی را پیش کشیده و داشته‌هایی که به این برداشت انجامیده از ضریب صحت بالایی برخوردار است… این پیش‌بینی را در سه محور دنبال می‌کنیم. بخوانید؛
۱- آقای هاشمی رفسنجانی به این علت که اطمینان دارد در صورت نامزدی برای ریاست جمهوری یازدهم، صلاحیتش تأیید خواهد شد، نامزد نمی‌شود! چرا؟! برای آن که بعد از ثبت‌نام به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری یازدهم، نوبت به انتخابات می‌رسد و آقای هاشمی نیز مانند سایر نامزدها باید نامزدی خود را در میدان انتخاب مردم قرار بدهد و این همان میدانی است که جناب آقای رفسنجانی از ورود به آن بیم دارد، زیرا برخلاف آنچه گروه‌های مأموریت یافته در ملاقات‌های پی‌درپی با ایشان ادعا می‌کنند.
آقای هاشمی به خوبی می‌داند که پایگاه مردمی قابل توجهی ندارد و از سالن وزن‌کشی نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم، «سنگین وزن» بیرون نخواهد آمد. در این حالت، از یکسو پوچ بودن ادعاهای لاف‌گونه اصلاح‌طلبان و گزافه‌سرایی‌های اصحاب فتنه درباره پایگاه مردمی گسترده! آقای هاشمی برملا خواهد شد که ضربه سنگین دیگری برای آنهاست و از سوی دیگر- با عرض پوزش- فرصت «بازی با مشت بسته»! را از جناب رفسنجانی سلب خواهد کرد.
آقای هاشمی علی‌رغم آن که وانمود می‌کند برای درخواست‌های مکرر گروه‌ها- مأموریت یافته- ارزش و احترام قائل است، آنها را فسقلی‌تر از آن می‌داند که با طناب پوسیده چند وبلاگ‌نویس و یا آدم‌های تازه به دوران رسیده وارد چاه شود.
توضیح آن که براساس شواهد و نشانه‌های موجود، آیت‌الله هاشمی ترجیح می‌دهد ادعای برخورداری از پایگاه مردمی گسترده را در هاله‌ای از ابهام برای خود حفظ کند و این ادعا را برای ارزیابی صحت و سقم آن در هیچ میدانی به آزمون نگذارد، چرا که «ادعا» مادام که میزان صحت و سقم آن برملا نشده باشد، می‌تواند در عرصه سیاست، نقش «شمشیر داموکلس» را بازی کند و از آن برای تهدید و «امتیازگیری» استفاده شود.
شرط و شروطی که این روزها آیت‌الله هاشمی مطرح می‌کند قبل از آن که برای نامزد شدن باشد، توجیهی توضیح‌نما ! برای نامزد نشدن است! به عنوان مثال اخیراً اعلام کرده‌اند در صورتی کاندیدای ریاست جمهوری یازدهم خواهند شد که رهبر معظم انقلاب با نامزدی ایشان موافقت فرمایند!
این در حالی است که آقای رفسنجانی سال‌هاست که از نزدیک با نظرات و دیدگاه‌های حضرت آقا آشنا هستند و بارها- از جمله در دیدار اخیر و جداگانه برخی از نامزدها با ایشان- فرموده‌اند « نه می‌گویم بیایید، نه می‌گویم نیایید و نه تکلیف می‌کنم» و یا چند هفته قبل طی سخنانی با صراحت اعلام کردند حتی نزدیکترین افراد به ایشان نیز نمی‌دانند که رهبری به کدام نامزد رأی می‌دهد.
۲- آقای خاتمی-برعکس آقای هاشمی- از آنجا که اطمینان دارد در صورت نامزد شدن قطعاً رد صلاحیت خواهد شد، کاندیدا نمی‌شود. چرا که ایشان در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ آشکارا نقش ستون پنجم دشمن را بازی کرده و دست به وطن‌فروشی زده است و می‌داند که اینگونه خیانت‌ها و جنایات در هر نظام حکومتی چه مجازات سنگینی در پی دارد.
به بیان دیگر آقای خاتمی در قمار فتنه ۸۸ تمامی سرمایه‌ای را که نظام اسلامی با گشاده‌دستی به وی داده بود، باخته است. خاتمی دو دوره ریاست جمهوری با رای بالا را که می‌توانست سابقه‌ای قابل احترام در کارنامه سیاسی او باشد، به پای جرج سوروس صهیونیست و سرویس‌های اطلاعاتی مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس ریخته و باخته است. همه تلاش و آرزوی خاتمی آن است از فرصتی که نظام اسلامی با سخاوتمندی و بنا به مصالحی به وی داده و مجازات او را به تاخیر انداخته است، برای بازگشت به نظام استفاده کند.
او در حالی که شرکت در انتخابات مجلس نهم را به صراحت- به اصطلاح- تحریم کرده بود، با برنامه‌‌ریزی قبلی در روستای وادان دماوند به پای صندوق رای رفت و با انتشار خبر رای دادن خود تلاش کرد به زبان حال- و نه قال- اعلام کند که از ادعای دیکته شده تقلب در انتخابات پشیمان است و راهی- هرچند کوره‌راه- برای بازگشت به نظام را جستجو می‌کند! به اظهارات و مواضع خاتمی و سایر سران و اصحاب فتنه ۸۸ توجه کنید. به شدت از یادآوری جنایت بزرگی که در آن فتنه آمریکایی- اسرائیلی مرتکب شده‌اند وحشت دارند.
خاتمی حاضر نیست با نامزد شدن در انتخابات پیش روی و دریافت مهر رد صلاحیت از یک نهاد قانونی جمهوری اسلامی ایران، برای همیشه آرزوی بازگشت به نظام را بر باد رفته بداند. برای خاتمی با سابقه‌ای که از وطن‌فروشی و ایفای نقش ستون پنجم دشمن در کارنامه سیاسی وی ثبت و ضبط شده است، رد صلاحیت از سوی نظام به منزله دریافت «مهر باطل شد»! است.
توضیح آن که نامزدهای دیگر به دلایلی نظیر عدم احراز شرط «رجل‌‌سیاسی» و سایر شروط مندرج در قانون اساسی رد صلاحیت می‌شوند و این رد صلاحیت نه فقط به مفهوم و معنای عدم پذیرش آنها در نظام نیست، بلکه برخی از آنها می‌توانند در پست‌های حساسی نظیر وزارت، نمایندگی مجلس و… نیز خدمت کنند اما، رد صلاحیت خاتمی با توجه به سابقه خیانت وی غیر از «مهر باطل‌‌شد» و پرتاب به بیرون حلقه نظام، معنا و مفهوم دیگری ندارد و این دقیقا همان کابوسی است که آقای خاتمی با آن دست به گریبان است و او را به شدت از نامزدی پرهیز می‌دهد.
این نکته نیز گفتنی است که بازی آمدن و نیامدن خاتمی و سایر اصحاب فتنه فقط در حد و اندازه شگرد «حرکت از پله دوم» قابل ارزیابی است، آنها با ورود به این بازی در پی آنند که گذشته خیانت‌آلود خود را در اذهان مردم به فراموشی بسپارند و این توهم را پدید آورند که گویی مسئله اصلی، حضور یا عدم حضور آنها در انتخابات است و انگار نه انگار که این ماجرا پله اولی نیز دارد و آن خیانت فراموش‌نشدنی آنان است.
۳- نامزد یا نامزدهای مورد نظر دولت- حلقه انحرافی- برخلاف ادعاهای دهن‌پرکن و مبالغ نجومی و کلانی که از کیسه بیت‌المال برای مطرح کردن خود هزینه می‌کنند، تردیدی ندارند که به آخر خط رسیده‌اند و چند ماه دیگر باید از قطاری که بی‌بلیت سوار آن شده‌اند پیاده شوند.
افراد این حلقه را می‌توان بی‌هویت‌ترین گروه سیاسی تلقی کرد، زیرا هیچ‌کدام آنها در قد و قواره‌ای نیستند که بدون دست‌اندازی به بیت‌المال و بهره‌گیری از کانون‌ قدرتی که به آن چسبیده‌اند، فرصت ادامه حیات سیاسی داشته باشند و غیر از آقای احمدی‌نژاد- که نمی‌دانیم یا دقیقا نمی‌دانیم چرا- بعید است هیچ رئیس جمهور و یا صاحب‌منصب دیگری حاضر باشد مانند آقای احمدی‌نژاد سرنوشت سیاسی و حیات اجتماعی خود را در پیوند با اینگونه افراد، دود کرده و به هوا بفرستد!
به همین علت است که این روزها شاهد تلاش حلقه انحرافی برای پیوستن آشکار به جریان فتنه هستیم. پیوندی که از مدت‌ها قبل قابل درک بود ولی امروزه به دلیل شرایط ناشی از پایان عمر حلقه یاد‌شده، از پرده بیرون افتاده است.
روز شنبه ۱۴ اردیبهشت‌ماه جاری، روزنامه دولتی خورشید که تحت مدیریت حلقه انحرافی اداره می‌شود در یادداشتی به قلم مدیر مسئول این روزنامه نوشت؛
«چه بسا در صورت پافشاری اصولگرایان در تداوم اتهامات علیه حامیان احمدی‌نژاد، این گروه که می‌توان آنها را اصولگرایان اصلاح‌طلب دانست به طور کلی از طیف اصولگرایان دل کنده و در یک پیمان نانوشته به سید محمد خاتمی نزدیک شوند.
این فرضیه با مروری بر نقطه نظرات اصلاح‌طلبانه اسفندیار رحیم‌مشایی قوت گرفته است»!… و بعدازظهر یکشنبه همین هفته آقای بهمن شریف‌زاده- ملبس به لباس روحانیت- که به نمایندگی از دولت در یک مناظره با حضور نمایندگان اصلاح‌طلبان، قالیباف و پورمحمدی در دانشگاه تهران شرکت کرده بود، خطاب به نماینده جبهه اصلاحات گفت؛ «من از اصلاح‌طلبان تعجب می‌کنم که به شیوه و عملکرد احمدی‌نژاد دقت نکرده‌اند» و توضیح داد که «احمدی‌نژاد برای آنچه که شما مطالبه می‌کردید و می‌خواهید جهاد کرده است و مقابل تفکر غلط اصولگرایی(!) ایستاده است. مشایی هم به این خاطر تکفیر می‌شود اما، باز هم شما به دنبال هاشمی هستید»!
ملاحظه می‌فرمایید که دولت- حلقه انحرافی- بعد از آنهمه ادعا، امروزه به وضوح احساس می‌کند که به پایان عمر سیاسی خود رسیده است و با اصرار بر «غلط بودن تفکر اصولگرایی» به دریوزگی نزد اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ رفته است. عبرت‌انگیز نیست؟!
۴- با توجه به سه نکته یاد شده درباره موقعیت و جایگاه سه جریان مورد اشاره، به آسانی می‌توان دید که هیچیک از آنها در مقایسه با- به قول حضرت‌‌امام(ره)- اقیانوس خروشان ملت در حد و اندازه‌ای نیستند که آرزوهای تاکنون بر باد رفته دشمنان بیرونی اسلام و انقلاب را برآورده کنند و به قول حضرت آقا در بیانات اخیرشان در دیدار دست‌اندرکاران انتخابات با ایشان؛ دشمن راه به جایی نمی‌برد و انتخابات پیش روی پرشورتر از همیشه برگزار خواهد شد.
نگاهی به تبلیغات پرحجم دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها در آستانه انتخابات مجلس نهم، ۲۲ بهمن پارسال و… بیندازید. حالا نتیجه را با آنچه آنان در شیپورهای فریب دمیده و بر طبل‌های توخالی می‌کوبیدند مقایسه کنید. تفاوت از زمین تا آسمان است. نیست؟
منبع:صراط
خروج از نسخه موبایل