پایگاه اطلاع رسانی خانه خشتی رفسنجان

چمره توقعات ومشکلات برماجرای ازدواج جوانان!

گفت وگویی با یک روانشناس روحانی!
به گزارش “خانه خشتی”:موضوع رابطه دو جنس مخالف یکی از موضوعات بسیار مهمی است که علاوه براهمیت،همیشه از سوژه های داغ حوزه اجتماعی به شمار می رود. به ویژه اگر موضوع روابط با جنس مخالف از سوی یک روحانی جوان بیان شود که داغ بودن بحث دوچندان می‌شود.همیشه بحث درباره این موضوع بسیار پرطرفدار است، از سوی دیگر به علت همین اهمیت، تاکنون بحث‌های زیادی در اینباره شده و کتاب‌های مختلفی به نگارش درآمده است، اما حقیقتاً باید به این موضوع اشاره کرد که بسیاری از این کتاب‌ها در ظاهر برای ما جوانان نوشته شده است، اما در محتوا به علت نصیحت‌های مکرر و ارائه ندادن راهکار و نداشتن دید حقیقت بین برای درک جوانان آنگونه که باید مورد استقبال جوانان قرار نگرفته و نمی‌گیرد.در این میان کتاب‌هایی مانند «ارتباط شیشه‌ای» نوشته «محمد کلوشانی» (عماد) که یک طلبه ۲۵ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی بالینی است، یکی از آن کتاب‌هایی است که به موضوع رابطه دختر وپسر تا حدممکن از نگاه خود جوانان با دیدی منطقی و مذهبی نگریسته است و همین مسئله این کتاب را خواندنی کرده است! به ویژه که در این کتاب نویسنده تلاش فراوانی داشته که در کتاب نصیحت نکند یا در صورت لزوم، پندها دستوری و مستقیم نباشد. همین انگیزه‌ای شد که با «محمد کلوشانی» درباره روابط دختر و پسر و تحلیل وضعیت فعلی این روابط، گپ بزنیم.

 آقای کلوشانی! نظر کلی شما درباره روابط پسر و دختر در جامعه امروز ما چیست؟

قبل از بررسی هر چیزی باید به الزامات و ملزومات آن نگاهی داشته باشیم. در درجه دوم برای بررسی این موضوع باید در کنار نگاه دینی و توجه به ریشه‌های اصیل جامعه، حقایقی را هم در نظر بگیریم. ارتباط پسر و دختر از آغاز خلقت یک واقعیت غیرقابل انکار است و بدون تردید این دو جزئی از اعضای هر جامعه هستند که خواه ناخواه در یک جامعه در مقابل یا در ارتباط با همدیگر قرار می‌گیرند، اما بحثی که دراین میان مطرح می‌باشد، این است که این روابط باید تعریف و تعدیل شود. به نظر بنده در اینباره دین بهترین ابزار برای تعریف و تعدیل است. به ویژه که در بسیاری از جوامع غربی هم این موضوع از سوی کارشناسان بارها مورد بررسی قرار گرفته و بر هنر دین در تعریف این موضوع و مرزبندی‌های آن تأکید شده است. از سوی دیگر خداوند هم بر حد و مرز قرار دادن بر این رابطه در آیه ۵ سوره نساء کاملاً تأکید کرده است.

شما معتقدید که این مرزبندیها باید چگونه به جوانان منتقل شود تا آنان آن را بپذیرند؟

در درجه اول باید جوانان این موضوع را بدانند که طرف مقابلشان که هم می‌تواند خانواده‌ها باشد و هم مسئولان، نیازهایشان را درک می‌کنند، چراکه اگر آنها این موضوع را دریابند با مسئولان همراه می‌شوند، اما در مورد انتقال باید گفت که جوان امروز جامعه بیش از هر زمان دیگری می‌فهمد و از مسائل برداشت شخصی خود را دارد و برای این برداشت، احترام بسیار زیادی هم قائل است. برای همین از هر نصیحتی می‌گریزد، اگر شما به کتاب ارتباط شیشه‌ای بنده هم نگاه کنید متوجه می‌شوید که درآن تلاش شده که با مثال‌هایی از جنس جوانانه یا با استفاده از کاریکلماتور تمام مطالب بیان شود، چراکه بنده خودم هم جوان هستم و می‌دانم که جوان از هرگونه تحمیل و نصیحت گریزان است. از طرف دیگر باید واقع بین بود و نیاز جوانان را درک کرد نه اینکه با آنها کاری کنیم که آنها به سمت نظرات پنهانی و اعمال پنهانی بروند.

آقای کلوشانی! صحبت از درک جوانان کردید، این موضوع برای جوانان خیلی مهم است، میشود کمی بیشتر درباره این موضوع صحبت کنید؟

برای توضیح این موضوع باید به تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد. ایشان در ابتدایی‌‌ترین قدم برای تشکیل حکومت حقایق و واقعیت‌های جامعه را درک کرد.

ما هم به عنوان یک جامعه دینی و مذهبی باید همین طور باشیم. امروز باید نیاز روحی و روانی و عاطفی جوانان را درک کرد. بعضی از جوانان امروز معتقدند که مسئولان با درد آنها آشنا نیستند و حتی مسئولانی هم که برای اداره امور جوانان انتصاب می‌شوند جزو همین‌ها هستند و به عقیده جوانان حتی آنها هم درکشان نمی‌کنند.

اگر خداوند درقرآن فرموده که غریزه روانی و عاطفی یکی از پایه‌های ادامه حیات بشر است، پس ما هم باید این موضوع را قبول کنیم، ما که از خداوند بالاتر نیستیم. خداوند هیچگاه این نیاز جوانان را نفی نکرده، منتها در جای جای قرآن اشاره فرموده که این باید هدفمند و در چهارچوبی مشخص در کنار دیگر اهداف برآورده شود. برای همین، فکر همه چیز را کرده و ازدواج را پیشنهاد داده است. حال اگر به صحبت‌های خود خداوند و کلام الله مجید دقت کنیم متوجه می‌شویم که پدر و مادرانی که امروز به نیازهای جوانانشان توجه نمی‌کنند، تخلف آشکار انجام می‌دهند.

پدرو مادرها؟! مگر چه تخلف دینی آشکاری انجام دادهاند؟

برخی پدر و مادرها هنگامی که جوانانشان در سنینی پایین‌تر از عرف جامعه بحث ازدواج را با آنها مطرح می‌کنند به گونه‌ای به آنها نگاه می‌کنند که انگار جوانان اشتباه کرده‌اند. این در حالی است که بسیاری از پدر و مادرهای امروز خودشان در سنین بسیار پایین ازدواج کرده اند، آیا پدر و مادران می‌خواهند مدعی شوند که خودشان هنگامی که در سنین پایین ازدواج کرده‌اند اصلاً بحث نیاز مطرح نبوده، شاید هم می‌خواهند به کلی آن را نفی کنند!

پدر و مادرها به خاطر شرایط امروز جامعه با ازدواج در سنین پایین مخالف هستند، خب شاید حق هم دارند اینطور نیست؟

خب اگر بخواهیم حق را به آنها بدهیم، پس جوانانی که به سن بلوغ رسیده‌اند باید چه کنند!یعنی باید از ازدواج که بزرگ‌ترین حلال خداوند است چشم‌پوشی کنند، صرفاً به دلیل اینکه والدینشان تشخیص می‌دهند. فکر می‌کنم دقیقاً همین رفتار برخی پدر و مادرهاست که باعث می‌شود جوانان بگویند والدین ما را درک نمی‌کنند. از طرف دیگر اگر به همین بحث موانع هم نگاهی بکنیم وآن را یکی از مشکلات روز بر سر راه ازدواج بدانیم باید بگوییم که آنجا هم پدر و مادران مقصر هستند.

چرا، مگر اینها عرف نیست؟ چرا باید والدین را مقصر دانست؟

برتراند راسل می‌گوید: «آنقدر که پدر و مادران حسود مشکل برای ازدواج جوانان ایجاد می‌کنند خود جوانان این کار را نمی‌کنند». امروز کافی است که شما در یکی از جلسات خواستگاری حضور پیدا کنید آن موقع متوجه می‌شوید که بیش از نیمی از توقعات جور واجور از طرف پدر و مادرهاست نه جوانان! حجت‌الاسلام والمسلمین نقویان در اینباره حرف جالبی می‌زنند ایشان در جلسه‌ای خطاب به پدر و مادرها می‌گفتند: مگر شما همان‌هایی نیستید که زمین و باغ و ملک می‌خرید وسرمایه‌گذاری می‌کنید تا شاید چند سال دیگر‌گران شود و به شما سود برساند، خب یعنی شما حاضر نیستید به یک فرد سالم و با پتانسیل اعتماد کنید و روی او سرمایه‌گذاری کنید تا در آینده دخترتان را خوشبخت کند. یعنی جوانان از باغ و ملک اینها کمتر هستند!

با فرض اینکه این مسائل درست باشد، به نظر شما باید عرف را نادیده بگیریم؟

عرفی که برخلاف دستور دین باشد را بله، باید نادیده گرفت!به عنوان مثال امروز در جامعه ما باب شده که سن ازدواج را ۲۹ یا ۳۰می دانند، در حالی که در دستور اسلام جوان که به بلوغ رسید و از لحاظ ذهنی آمادگی‌های ابتدایی را پیدا کرد باید ازدواج کند والا خطر گناه وجود دارد و به تبع خطر رها شدن در جامعه و در چنگال فساد. اینجاست که اسلام به خوبی می‌داند که ظرفیت همه انسان‌ها درحفظ وکنترل خودشان یکی نیست برای همین ازدواج را برای همه و در پایین‌‌ترین سن ممکن پیشنهاد می‌کند. اگر جامعه دینی سالم می‌خواهیم آن هم در عصری که ماهوار‌ه‌ها و فیلم‌ها انواع و اقسام عریانی را به نمایش می‌گذارند، باید این امر نسبت به گذشته سریع‌تر اتفاق بیفتد نه اینکه برعکس شود و روز به روز سن ازدواج بالاتر برود. سن مناسب ازدواج در جامعه امروز ما باید به ۲۰ تا ۲۲ کاهش پیدا کند. قرآن در آیه ۲۱ سوره روم می‌فرماید جوانان خود را به سمت ازدواج سوق بدهید. این کار را باید والدین داوطلبانه انجام دهند، نه اینکه با چشم‌پوشی از جوان خود، سعی کنند برعکس عمل کنند وجوانان را با سختگیری از ازدواج منحرف کنند.

۲۰ تا ۲۲؟ برخیها معتقدند که جوان در این سن درک درستی از زندگی ندارد؟

خیر این حرف درست نیست، اگر جوانان درک درستی ندارند که به نظر من این تعبیر اشتباه است گناه به گردن مسئولان و خانواده‌هاست که از سال‌ها پیش آنان را برای ازدواج آماده نکرده اند، نباید گناه را به گردن جوانان بیندازیم و به این ترتیب آنها را مجبور کنیم که تا از نیازهای شرعی خود چشم بپوشانند و از ازدواج خودداری کنند. بلکه این موضوع کار فرهنگی و برنامه‌ریزی شده می‌خواهد تا توسط آن جوانان آموزش ببینید و در سن شرعی برای ازدواج آمادگی روحی و فکری هم داشته باشند. به نظر بنده دانشگاه بهترین موقعیت برای این کار است.

آقای کلوشانی! برخی جوانان هم مسائل اقتصادی را مانع میدانند. به نظر شما مسائل اقتصادی میتواند مانع باشد؟

مشکلات اقتصادی و هزینه‌های کمر شکن و بیهوده ازدواج را هم نمی‌توان نادیده گرفت، اما اینجاست که باید مدیران به فکر باشند و راه‌حلی بیندیشند نمی‌توانیم به جوانان بگوییم به سمت فلان راه نرو، اما برای آن جایگزینی نداشته باشیم. جوانان همیشه به دنبال جایگزین هستند، به ویژه که جامعه جوان ایرانی بسیار خردمند است و اگر شما جایگزینی نسبت به موضوعی ارائه دهید جوانان آن را در صورت منطقی بودن به شدت مورد استقبال قرار می‌دهند، پس حتماً باید به او جایگزینی ارائه دهید، درغیر این صورت حرف شما برای جوان ایرانی که صاحب عقل و درایت است منطقی جلوه نمی‌کند؛ چراکه شما او را از کاری نهی می‌کنید، درحالی که هیچ راه دیگری به او نشان نمی‌دهید.

درباره ازدواج موقت در جامعه هنوز بحثها زیاد و جنجالی است. آیا این مسئله میتواند یک راهحل باشد؟

چرا نمی‌تواند! مگر دستور خداوند نیست؟ ما برای نهادینه کردن ازدواج موقت باید ابتدا آن را درست و به جا تعریف کنیم، براساس شرع و دین ازدواج موقت در واقع برای جوانانی است که به هیچ وجه شرایط ازدواج را ندارند، نه کسان دیگری، به نظر من این عدم تعریف باعث برخورد بد با ازدواج موقت و برداشت‌های بد از آن شده، البته باید به این مسئله هم اشاره کرد، که ازدواج دائم بهترین راه‌حل برای داشتن یک جامعه سالم و دینی با جوانانی پاک است. در این‌باره هم بنده معتقدم که باید خانواده‌ها و مسئولان شرایط را تغییر دهند.

به نظر شما خانوادهها چگونه میخواهند تغییر ایجاد کنند؟ در این میان مسئولان باید چه کارهایی انجام دهند؟

برخی خانواده‌ها به تعبیر بنده با رفتارهایشان دانسته یا نادانسته می‌خواهند ریشه ازدواج را بخشکانند؛ چراکه آنقدر سخت می‌گیرند که هر جوانی با یکبار خواستگاری رفتن عطای ازدواج را به لقایش ببخشد. بسیاری از خانواده‌ها، به ویژه خانواده دختر براین باور هستند که جوانی که به خواستگاری دخترشان می‌آید باید تمام وکمال همه چیز داشته باشد. آیا با شرایط فعلی می‌توان گفت که جوان زیر ۳۰ ساله چنین شرایطی داشته باشد. خب در این صورت باید منتظر باشیم تا جوانان تا ۳۰ سالگی به دنبال پول باشند و از ازدواج چشم بپوشند، آیا دراین میان آنها تا ازدواج به گناه نمی‌افتند؟ آیا این فاصله طولانی بین بلوغ تا ازدواج درجامعه امروز ما فاجعه‌آور نیست. از سوی دیگر مگر به غیر از این است که خداوند در قرآن زن و مرد را لباس و مایه آرامش می‌داند. خب اگر بخواهیم تا مدت‌های زیاد این دو را از هم دور نگه داریم. به‌طور قطع آنها را از آرامشی که خداوند نویدش را در ازدواج داده دور کرده‌ایم. علاوه بر این دور کردن، به‌زودی نتیجه این کار را در رفتار جوانان در جامعه و خانواده مشاهده خواهیم کرد. البته به عقیده بنده تمام پدر و مادران بهتر از هرکس دیگری به خوبی نیازهای جوانان خود را درک می‌کنند، اما گویا برخی از آنها علاقه دارند که چشم خود را بر حقایق ببندند، مثل برخی ازمدیران که درباره مسائل جوانان همین کار را می‌کنند و چشمشان را بر نیازهای این جمعیت عظیم جوان می‌بندند. چراکه آنها هم می‌توانند با کار فرهنگی از طریق ابزارها خانواده‌ها را به این باور برسانند که می‌شود در شرایط پایین هم ازدواج کرد. می‌شود اصلاً عروسی نگرفت و به سر خانه وزندگی رفت، می‌شود خانه نداشت و در یک خانه کوچک زندگی را شروع کرد و با هم آن را ساخت.

از طرف دیگر اگر اینها نباشد که هم‌پا بودن و با هم ساختن معنایی پیدا نمی‌کند، اینکه یک جوان کار کند و هنگامی که وضعش بسیار خوب شد، دختر بخواهد به زندگی او وارد شود که دیگر ارزشی ندارد، چراکه در این میان تنها پسرها زحمت کشیده‌اند و دختر خانم‌ها آمده‌اند برسر سفره آماده! اینجاست که بدون تردید پسران جامعه هم پس از مدتی زیر بار این موضوع نمی‌روند و حاضر نمی‌شوند ازدواجی بکنند که به عقیده خودشان یک رابطه یک سویه است وتنها آنها در آن تلاش کرده‌اند. اینها به هیچ وجه مطابق با هیچ‌بندی از عرف و شرع دین ما نیست، اما متأسفانه برخی والدین این روزها با معیارهای عجیب وغریب کاری به ملاک‌های دینی و شرعی ندارند و جامعه امروز ما هم چوب همین بی‌توجهی‌ها را می‌خورد. ما در مورد قرآن و اسلام آن هم دربحث رابطه دختر و پسر کفر نعمت کرده ایم، چراکه این دو بهترین منشور برای گشایش و پیدا کردن راه‌حل هستند، اما گویا برخی نمی‌خواهند که به این منشورها توجه کنند. منشورهایی که از طرف خود خالق بشر وکسی که آشنا به نیازهای اوست نازل شد. بلکه فعلاً اینگونه که معلوم است برخی خانواده‌ها می‌خواهند مدل‌های غربی را در جامعه ترویج دهند. مدل فعلی که می‌بینید، این توقعات بالا، سن بالای ازدواج، همه وهمه مدل غربی است. در غرب سن ازدواج بالاست، به خاطر اینکه یک جوان در آنجا تا سن مثلاً ۲۹ سالگی بارها اقدام به برقراری رابطه جنسی و روانی می‌کند، چراکه اصلاً پایبندی ندارد و برایش مهم نیست که این کار طبق اصول مذهبی باشد یا خیر، چون فرهنگ غرب اینطور است، ما جامعه اسلامی هستیم و فرهنگ خودمان را داریم پس باید بر طبق فرهنگ اسلامی برای ازدواج برنامه‌ریزی کرد، نه اینکه بگوییم جامعه اسلامی می‌خواهیم اما با مدل وسبک غربی! این کار شدنی نیست چون پر ازتناقض است.

مثل همه مصاحبهها فکر کنم باید بپرسم: «و حرف آخر شما»؟

به هر صورت این موضوع باید با کار کارشناسی بررسی شود، ما هم باگروهی از دوستان دقیقاً درتلاشیم تا با تحقیقات گسترده در همین موضوعات به راه خودمان ادامه دهیم و کتاب‌های بیشتری که مورد توجه جوانان است تألیف و به آنها ارائه دهیم. اما در پایان فقط یک چیز می‌خواهم بگویم. آن هم اینکه اگر به جوانان اعتماد کنیم آنها هم به ما اعتماد می‌کنند. پس بیاییم با حل مشکلات و نیازهای آنها بهترین راه‌حل و منطقی‌‌ترین راه را به آنها نشان دهیم. از طرف دیگر خانواده‌ها هم این موضوع را در خود تقویت کنند که اگر جوانشان در چنین رابطه‌ای وارد شد به جای سرکوب و برخورد تند با او همراه شوند و به نوعی به او نشان دهند که نیازهایش را درک می‌کنند، اما راهش اشتباه است. خانواده در صورتی که در این مواقع درکنار جوان باشد می‌تواند خیلی اصولی او را به سمت و سوی درست سوق دهد. البته این همراهی نباید با نفی کامل همه چیز باشد، بلکه باید کاری کرد که جوان انتخاب آگاهانه کند نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد.

 رضافرخی

خروج از نسخه موبایل